وقتی برای معالجه به طرف آمریکا سفر کردیم هنوز ایران و آمریکا روابط سیاسی و دیپلماتیک داشتند. بعد از بستری شدن ما در بیمارستان و آزمایش های اولیه دانشجویان سفارت آمریکا را اشغال کردند و روابط میان دو کشور قطع شد. مردم هم تظاهرات می کردند و شاه را که پس از فرار از ایران به آمریکا رفته بود مطالبه می کردند و گروگان گیری و خبرهای ایران مسئلۀ روز نشریات و اخبار آمریکا بود. من چون در حال نقاهت و اعمال جراحی بودم توان فرصت و امکان پیگیری اخبار را به طور شخصی نداشتم ولی آقای مصطفی شیرازی برادرم و آقای ابوالقاسم شیرازی در کنارم بودند و بستگان هم به عیادت می آمدند و خبرها را جسته و گریخته به گوشم می رساندند. خبرنگاران متوجه معالجات من در بیمارستان شده بودند و همیشه می آمدند و اصرار می کردند که از من عکس بگیرند و مصاحبه کنند و گزارش تهیه کنند ولی آقای ابوالقاسم شیرازی و برادرم می گفتند در حال استراحت است دکتر اجازه نمی دهد و... معمولا آن ها را از اتاق من دور می کردند ولی آن ها اصرار می کردند و از بیرون اتاق عکاسی و فیلم برداری می کردند و در تلویزیون و مطبوعات پخش می کردند. روزهای آخر حضور من در بیمارستان چون پزشکان گفته بودند باید راه بروم از تخت پایین آمدم. مقداری کمک کردند و راه رفتم. وضو گرفتم که پایین بایستم رو به قبله و نماز بخوانم که یکی از دانشجویان که پسر یکی از علمای محترم و معروف به نام آیت الله ممقانی بود و قبلا هم به عیادت من آمده بود به من زنگ زد و گفت آقا تلویزیون را نگاه کردید؟ گفتم نه! گفت تلویزیون راجع به شما برنامه ای داشت. گفتم من؟ گفت بله! گفتم به چه مناسبت؟ گفت حتی خبر مربوط به شما را قبل از اخبار افغانستان داد! آن زمان شوروی به افغانستان لشکرکشی و آن را اشغال کرده بود و مجاهدان افغان مشغول مبارزه بودند. گفتم چه گفته؟ مگر با من عکس یا مصاحبه ای داشتند؟ من که با کسی مصاحبه نکرده ام. گفت بله آن بیمارستان و آن اتاقی که در آن بستری بودید جای خالی و تخت شما را نشان دادند و در تلویزیون گفتند آقایی که این جا خوابیده بود نمایندۀ شورای انقلاب در ایران بود!
تلگرام
واتساپ
کپی لینک