مصطفی کمال پاشا که با لقب «آتاتورک» (پدر ترک) شناخته می شود اندیشه ها و اقداماتی مشابه رضا شاه داشت. او نیز یک نظامی بود که برای مدرن کردن جامعۀ عثمانی تلاش کرد. آتاتورک همچون همتای ایرانی اش وامدار روشنفکران پیش از خود بود که دو شاخصۀ غرب گرایی و ترک گرایی را وجهۀ اندیشۀ خود ساخته بودند. روشنفکرانی که خواهان «تقویت فرهنگ ترکی و همزمان با آن تعویض تمدن منسوخ و سترون اسلامی با تمدن معاصر اروپایی» بودند. بعدها مصطفی کمال پاشا از این عقیده فراتر رفت و به غرب گرایان نزدیک شد. او با عقیدۀ روشنفکران ترک که به «غربچیلر» یا «غرب گرایان» معروف بودند همراه شد. طبق عقیدۀ این دسته از روشنفکران «تنها یک تمدن جهانی وجود دارد و آن هم تمدن اروپایی است و اگر قرار باشد ترکیه در جهان مدرن باقی بماند باید به طور کامل آن را بپذیرد.» رضاشاه هم دو شاخصۀ ناسیونالیسم باستان گرا و تجدد غربی را برگزیده بود. شاخصۀ ناسیونالیسم باستان گرا تأکید بر دوره ای از تاریخ ایران است که کشور دارای امپراتوری همسنگ امپراتوری روم و دورۀ یونان باستان بود. با چنین شباهت ها و شبیه سازی هایی که در سیاست ها و اقدامات رضاشاه و آتاتورک وجود داشت مذهبیون به رخدادهای ترکیه با بیم و نگرانی از تکرار آن ها در ایران می نگریستند. در واقعۀ جمهوری خواهی هم اعلام جمهوری ترکیه و اقدامات ضد مذهبی آن از جمله در معارف و اوقاف از اضلاع مثلث شوم جمهوری در ذهن مذهبیون بود. دو ضلع دیگر اتحاد جماهیر شوروی و جمهوری گیلان در دورۀ جدایی میرزاکوچک خان جنگلی از آن بودند که کارنامه ای کم و بیش مشابه از اقدامات ضد مذهبی داشتند. از همین رو سفر رضاشاه به ترکیه ادامۀ همگامی با سیاست هایی بود که در ترکیه به کمال رسیده بود و در ایران به میانه.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک