جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
588,300
دم پای مردم این شهر بشود قوم و خویش من تا این لحظه با خوشنامی و سربلندی زیسته اند راضی ی نباشید بر دامان آنان لکه : ه ننگی بشوم که هیچ آب مقدسی نتواند همیشه می شود کاری کرد که نه سیخ بسوزد و نه کباب، یک عقد موقتی که شهادات سنگینی برای شما در بر نداشته باشد همه مشکلات فعلی را حل خواهد کرد. مانگاه چشمان معصومش به نقش بی رنگ و روی گلیم دوخته شد و در سکوتی که میان آن دو به وجود آمد منتظر عکس العمل مرد ماند. با فرخ که خسته شده بود و بهانه می گرفت بیرون برود آهسته حرف زد. چنین می نمود که از بار سنگین غم خود را خلاص کرده است. بچه ، دم به دم به ایوان می رفت، چشمش که به تاریکی می افتاد می ترسید و بر می گشت. بالاخره مادرش آمد و او را با خود برد. گفت وگوی میان زن و مرد از این لحظه به بعد شکل دیگری می یافت که روشن خداپسندانه، و بی روی و ریا بود. پرده نیمه کدری که قبل از آن میان آن دو آویخته شده بود به دست خود زن یک باره کنار رفته بود تا چهره آفتاب گونش را با جلوه نوینی از شایستگی و معصومیت نمایان سازد.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک