جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
20,700
جمع کرد که انگار نه انگار یک گوله ی شکاری از کنار گوشش رد شده نقلی خان که دید مادر بزرگ داشت در نرده ای حیاطش را باز میکرد داد زد: «برگرد نیشا گیرم که گوش من را بگیری گوش این چهار تا غول بیابانی را هم میخواهی بگیری؟
آن وقت من و مادر بزرگ دیدیم در باز شد و چهار تا مرد گنده و نقلی خان آمدند بیرون همه شان هم یک تفنگ شکاری دراز دستشان بود و انگشتشان هم روی
ماشه بود. مادر بزرگ نیشا گفت: تو واقعاً یک جنایت کار شده ای !
تلگرام
واتساپ
کپی لینک