جیمز آگوستین آلوی ژیوس جویس مشهور به جیمز جویس در ۲ فوریه ۱۸۸۲ در دوبلین پایتخت ایرلند چشم به جهان گشود. وی در خانوادهای فقیر به دنیا آمد که غیر از خود ۹ فرزند دیگر در این خانواده وجود داشت و پدری الکلی و دائمالخمر، که همیشه عصبانی بود و با عربدهکشی و فحاشی اهل خانه را کتک میزد، این خانوادهی پر جمعیت را اداره میکرد. مادرش تحت فشارهای مالی و بهخاطر وجود مشکلات زیاد برای تأمین معاش خانه دست به هر کاری میزد. این مسأله بهشدت روحیهی حساس و تأثیرپذیر جیمز را در دوران کودکی آزار میداد و محرومیتهایی که طی چند سال ابتدای زندگیاش کشید او را دچار نوعی سرخوردگی، افسردگی و بدبینی نسبت به نهاد خانواده و جنس زن کرد.
پدر جیمز جویس برای اینکه از هزینههای خانه بکاهد و شغل و درآمد آیندهی پسرش را تضمین کند، او را به مدرسهای فرستاد که به وسیله یسوعیان اداره میشد. یسوعیان یا ژوزئیتها فرقهای از مسیحیان هستند که از دستورات و فرامین ایکناس قدیس پیروی میکنند. وی ۱۳ سال متوالی را در این مدرسه سپری کرد و تحصیل اولیه خود را در این مدرسه به پایان رساند؛ اما از همان زمان از اندیشههای خشک کاتولیکی و کوتهنظریهای اطرافیانش او را بهشدت آزرده خاطر میساخت. در سال ۱۸۹۸، وارد دانشگاه دوبلین شد و به تحصیل در زمینهی زبانهای خارجی پرداخت. وی تا سال ۱۹۰۴، به تحصیل خود ادامه داد تا اینکه به خاطر نگارش رسالهای کفرآمیز مجبور به ترک دوبلین و کشور خود شد. وی به پاریس رفت و در این شهر برای تحصیل در رشته طب وارد دانشگاه شد؛ اما پس از اتمام تحصیل، ذوق و قریحهی ذاتی او را به سمت مطالعه در رشتهی ادبیات و فلسفه سوق داد.
جیمز جویس در این زمان یک مدت به مطالعه دربارهی افکار و زندگی جیوردانو بورنو پرداخت. بورنو فیلسوفی مذهبی در کشور ایتالیا بود که در قرن ۱۶ میلادی میزیست. به خاطر افکار و نوشتههایش ابتدا عنوان ارتداد به وی نسبت دادند و سپس او و آثارش را یکجا آتش زدند. این فیلسوف نظریه دوگانگی در طبیعت را مطرح کرده بود که بعدها در آثار هگل و سپس دانته مورد استفاده قرار گرفت. در همین زمان او به نگارش سلسله مطالبی درباره نمایشنامهنویسی دست زد و آنها را منتشر کرد. مطالعهی آثار هنریک ایبسن باعث شد که جویس به این نمایشنامهنویس مشهور تمایل زیادی پیدا کند و مقالاتی را در مورد خصوصیات آثار وی به نگارش درآورد. جویس به تقلید از نمایشنامهنویس مورد علاقهاش «شغل پر افتخار» را به رشته تحریر درآورد که پس از مدتی نسبت به نگارش این اثر دچار تردید شد و آن را از میان برد. وی در سال ۱۹۰۷، برای مدتی دوباره به دوبلین بازگشت، اما شرایط موجود در کشور او را مجبور به ترک دوباره وطن کرد. او به شهرهای زوریخ، تریسته و رم سفر کرد و برای امرار معاش به تدریس انگلیسی پرداخت. وی در همین سال نخستین اثر منظوم خود با عنوان موسیقی مجلسی را به نگارش درآورد. سپس نگارش مجموعه داستانهای دوبلینیها را آغاز کرد و موفق شد در سال ۱۹۱۶ این اثر را به عنوان نخستین اثر بلند داستانیاش منتشر کند. وی همچنین همان سال رمان دوم خود با نام «چهره مرد هنرمند در جوانی» را منتشر کرد.
جویس مدتی بعد نسبت به نگارش دوبلینیها مردد شد و درباره نگاه کاریکاتوری خود راجع به دوبلین و اینکه از این اثر بوی انزوا و فرار وی از این شهر میآید احساس نوعی بدبینی کرد، اما بهخاطر تأثیرهای آزادیبخشی که اثر در خود داشت نسبت به اثر تغییر نگاه داد. وی در سال ۱۹۱۸، تنها اثر نمایشی خود با عنوان «تبعیدیها» را انتشار داد که البته در زمان حیات جویس این اثر شهرت نیافت، اما بعدها بهعنوان اثری در خور توجه در بسیاری از شهرهای اروپا بر صحنه رفت. این نمایشنامه در اصل شرح زندگی خود او به شمار میرود و حوادثی را بازگو میکند که در زندگی او بهصورت واقعی اتفاق افتاده است. جویس زمانی این اثر را به نگارش درمیآورد که تحت تأثیر هنریک ایبسن و نمایشنامههای خانه عروسک و هدا گابلر این نمایشنامهنویس است. به همین خاطر در این درام مسأله آزادی در عشق و تملک در ازدواج بهخوبی دیده میشود.
جیمز جویس در سال ۱۹۱۹، داستانی با عنوان اولیسس را در پاریس به چاپ میرساند که نقطهنظرات گوناگونی را برمیانگیزد و همین مسأله موجب شهرت نویسنده میشود. او این اثر را براساس کتاب شعر هومر با عنوان ادیسه به نگارش درمیآورد و از نظر موضوع و قالب حماسه هومر را دنبال کرده است. این کتاب سالها بهعنوان کتابی گمراهکننده شناخته میشد و کمتر ناشری حاضر به چاپ آن بود . اولیسس در فوریه ۱۹۲۲ میلادی در پاریس انتشار یافت و بیدرنگ در همهی کشورهای انگلیسی زبان فروش و نشر این کتاب ممنوع اعلام شد. موریس دارانتیه پس از آن دو هزار نسخه از کتاب را که جان رادکر در پاریس برای نشر اگوییست سفارش داده بود چاپ کرد. یک چهارم این تیراژ محدود در ادارهی پست نیویورک لو رفت و توقیف شد. چاپ دوم آن توسط نشر اگوییست که پانصد نسخه بود تماماً توقیف شد. شرایط، ده سال تمام به همین شکل ماند. این رمان بعدها در ۱۹۳۳ در امریکا و در ۱۹۳۶ در انگلیس اجازه انتشار یافت. جیمز جویس نام این کتاب را از اودیسه، اثر بزرگ حماسی هومر، شاعر یونانی اخذ کرده است. وی با انتشار رمان اولیس شهرتی جهانی را از آن خود کرد.
جویس در سال ۱۹۳۹، دشوارترین کتاب خود با عنوان «بیداری فینیگان» را انتشار داد که در آن به عالم هنر و تکنیکهای هنری موجود در آن سالها توجه خاصی شده بود. وی در قالب مصاحبهای گفته بود: کتاب من روزبهروز واقعیت بیشتری را مطرح میکند. من میخواستم یک درام به وجود بیاورم، ولی پس از مدتی، «آنا» قهرمان داستان برایم به صورت مجهول درآمد. فکر کردم اگر نمایشنامهای بنویسم، موفق نخواهم شد این موجود تازه جان گرفته را بشناسم.
دو کتاب آخر جیمز جویس تحولی در ساختمان درام و فرم داستان به وجود آورد. آخرین کتاب او اثر بسیار مهمی در ادبیات به شمار میرود؛ چون درعینحال که زبانی صریح و آزاد دارد، پر از ابهام و استعارههای مختلف است که تخیلات نویسنده در آن نقش مهمی را ایفا میکند. جویس از نویسندگان سوررئالیسم به شمار میرود که در طول فعالیت خود کنکاش در پنهانیترین زوایای روح را به این مکتب اضافه کرد. ایبسن، ویلیام بلیک و دانته از جمله افرادی بودند که بهشدت مورد توجه این نویسنده قرار داشتند. جیمز جویس پس از سالها ضعف و درد چشم و پس از بارها عمل جراحی در ۴۰ سالگی قدرت بینایی بسیار کمی داشت. وی در ۱۳ ژانویه ۱۹۴۱ درحالیکه از درد چشم و فقر و بیماری رنج میبرد، در زوریخ چشم از جهان فروبست.
در حال حاضر مطلبی درباره لیدا طرزی مترجم کتاب از جناب جی.جی. چه خبر؟ در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر خود، مترجم هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک