بامهاي گنبدي هم در پراك كم نيست.آن هم سبز رنگش و اين گنبدهاي سبز با آن تيزيهاي بلند وقتي با شيروانيهايي نارنجي در مي آميزد كه تودرتو در دل هم فرو رفته اند با منظره اي روبه رو مي شوي كه بيش تر به تابلوي نقاشي مي ماند تا منظره اي واقعي.تابلويي كه از شهري افسانهاي با قصههاي جن و پري نقاشي شده است.وقتيبه اين تابلو خيره ميشوي هر آن منتظري تا يك پري از بالاي صليبي بر فراز نوك تيزي ها بيرون بپرد و تو را با خود به درون قصري ببرد و افسونت كند.اما براي من هيچ نيازي به اين افسونگري نبود.من از همان روز اول افسون اين افسانه هميشه ابري شدم.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک