1
سؤال هایشان جواب میداد من به تفنگهایشان زل زده بودم اگر فقط برای بازجویی آمده بودند پس چرا با خودشان اسلحه داشتند؟ مأمور اشتازی که روی صندلی قدیمی بابا نشسته بود داشت سیگار دومش را میکشید که نوبت به آن سؤال سخت رسید.
الدوز لووه به آلمان شرقی برنگشته؟
مطمئنم که صدای قلب مامان را کنار خودم میشنیدم. شاید هم صدای قلب خودم بود چون آنجور که از لحن آن مأمور پیدا بود رفاقتی با بابا نداشت. مامان سر تکان داد و هرچه تلاش کرد با صدای آرام جواب آنها را بدهد، فایده نداشت. من از وقتی که اون دیوار ساخته شده شوهرم رو ندیدم مأمور اشتازی گفت: «خوبه اگه برگرده حتماً دستگیرش میکنیم. بعد یک عمیقی به سیگارش زد و ادامه داد: هنوز هم علیه دولت فعالیت میکنه؟
مامان گفت اون هیچ وقت چنین کاری نکرده یکی دیگر از آنها که کنار در ایستاده بود جلو آمد و عکسهایی را که توی دستش بود کف دست مامان گذاشت کمی خم شدم و دیدم که یک عکس قدیمی از بابا و هر کروزه است که چند دسته اعلامیه دستشان است. نمی دانستم روی آنها چی نوشته اما از حالت خشن صورت مأمور میشد فهمید که آنها چیزی بیشتر از کوپنهای خرید یا کارت دعوت مهمانی بودند. مامان سریع عکسها را پس داد و گفت من هیچ خبر ندارم که شوهرم الان داره چیکار میکنه اون هیچ وقت ما رو درگیر این جور چیزها نمیکنه قبلاً هم نکرده
با ساخته شدن ناگهانی دیوار برلین خانواده ی گرتای دوازده ساله یک شبه از هم جدا می افتند. اون مادرش و برادر بزرگ ترش فریتز در نیمه ی شرقی آلمان باقی می مانند. ولی پدر و برادر دوم گردا که در جست و جوی کار به آلمان غربی سفر کرده بودند. دیگر نمی توانند به خانه برگردند. گرتا می داند که نگاه کردن به آن دیوارو رویا پردازی درباره ی آزادی برایش خطرناک است. اما نمی تواند جلوی خودش را بگیرد. او سربازهای آلمان شرقی را می بیند که تفنگ هایشان را به طرف همشهری های خودشان نشانه رفته اند و مواظبند که کسی قرار نکند گرتا خانواده اش همسایه ها و همین طور دوستانش همه در شهر خودشان زندانی شده اند. اما یک روز گرتا می بیند که روی یکی از سکوهای طرف غربی دیوار پدرش دارد ادای رقص عجیب و غریبی روا در می آورد. گرنا به این . نتیجه می رسد که پدرش از او و فرینز خواسته تا از شرق دیوار به طرف بر این غربی تونل وانند هر چند که اگر دستگیر شوند. عاقبتشان مرگ خواهد بود. آیا گرنا و خانواده اش می توانند آزادی شان را به دست بیاورند؟
در حال حاضر مطلبی درباره جنیفرای.نیلسن نویسنده یک شب فاصله در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
در حال حاضر مطلبی درباره عادله قلی پور مترجم کتاب یک شب فاصله در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر خود، مترجم هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک