جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
238,000
این هم یکی از مطالبی بود که می خواستم برای تان توضیح دهم ، من
مبتلا به نارکولپسی هستم . چیزی درباره آن می دانید؟» استیکی گفت: «بله، اختلال ناگهانی و غیر قابل کنترل که منجر به خواب عمیق می شود. در فرهنگ این طور نوشته است.»
در فرهنگ درست نوشته است اگرچه شرایط در افراد مختلف فرق می کند، در مورد من این حمله معمولا به دنبال احساسات شدید و هیجان پیش می آید. به همین دلیل لباس سبز می پوشم ، چون سالها پیش فهمیدم که رنگ سبز به من آرامش میدهد. من همیشه سعی میکنم خونسرد بمانم . چند وقت باید به خود اجازۀ خندیدن بدهم ، مگر نه؟ زندگی
به هر حال، هر بچه ها که معذب بودند، مودبانه با سر تصدیق کردند. «خوب، کجا بودم؟ ،آه ،بله کنستانس فکر میکنم شما به اندازه من بدون خنده نمی شود.»
از پاسخ های او لذت نبردید. البته مطمئن نیستم. شاید وقتی خواب بودم، شما هم خندیدید. درست است؟ او با امیدواری به بچه ها نگاه کرد، ولی اشتیاقی در صورتهای آنها ندید.
بسیار خوب شاید از این یکی خوشتان بیاید. او به جای جواب دادن به سوالهای بخش دوم ، شعری طولانی نوشت که در مورد بی معنایی امتحانات و مقررات بود و خصوصا سوالاتی با کلمات حذف شده که او را به یاد سوراخ وسط دونات می انداخت و این البته عنوان بخش دوم شعرش بود. به نظر می رسد که او از سوراخ وسط دونات هیچ خوشش نمی آید، چون حس میکند سرش کلاه گذاشته اند. شعری را به خاطر می آورم که... درباره ... بگذارید ببینم. همین جا بود. او مشغول گشتن در میان کاغذها شد.
استیکی گفت: «آقا ببخشید اگر این دختر به هیچ یک از سوالات پاسخ درست نداده، پس چطور قبول شد؟ منظورم این است که او حتی سعی نکرد.»
رینی مولدن پسر یتیم با استعدا تعدادی است که در پرورشگاه زندگی میکند یک روز آگهی عجیبی در روزنامه می بیند
از او برای شرکت در یک امتحان دعوت کرده است است.
با قبول شدن در این امتحان او به انجمن سری بندیکت راه پیدا می کند، انجمنی که قصد دارد دنیا را نجات بدهد.
به زودی او به همراه سه دوست دیگر که هر کدام ویژگیهای یهای عجیب و غریبی دارند و ویژگی مشترک هر چهار ت هر چهار نفرشان بدون سرپرست بودن است است.
سر از مدرسه ای در می آورند که می آورند که در آن دانش آموزها را جوری آن ن آموزش می دهند دیگر توانایی فکر کردن نداشته شته باشند.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک