1
103,500
هر روز می رفت داش قلعه میدان بارفروشها و آخرین قیمت پیاز را می پرسید توبره ی پیازها و گونی پوست پیاز را کنار پله ها گذاشتم پاچه های شلوارم را لوله کردم دسته ی تلمبه را بالا بردم تا پاهایم را بشویم نصف خرمالو که با زور توی جیب جلیقه ام تپانده بودم بیرون مانده بود. پاهایم را که شستم بابا دسته ی بیل را کنار گذاشته بود و با نگاه بدگمانی توی کوک من بود نزدیک آمد و خرمالو را از توی جیبم درآورد و با اخم پرتش کرد گوشه ی حیاط خرمالو خورد به دیوار حیاط و گوشه ای از کاه گل سر دیوار را خراشید. صد دفعه گفتم چشمتان به باغ و باغچه ی مردم نباشد آن هم باغ بیوک خان که از خسیسی عدد توتهای باغش را هم دارد.»
و سیلی کوچکی به صورتم زد مادرم سر گونی را رها کرده بود و ماتش برده بود.
تو چه میدانی از باغ بیوک خانه؟ بابا تشر زد: «مگر چند تا درخت خرمالو داریم توی این خراب شده؟» مادرم به خرمالوی روی زمین نگاه کرد.
در حال حاضر مطلبی درباره زهرا حیدری نویسنده رمان نوجوان198 در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک