900,000
ابوتراب خسروی رمان« اسفار کاتبان» را طی شش سال نوشته. این اثر واجد بسیاری از تکنیک ها و تمهیدات مشترک میان انگاره های مدرنیستی و پسامدرنیستی ست؛ تکثر راوی و تعدد روایت، غلبه ی عنصر وجود شناسی بر معرفت شناسی، جابه جایی های زمانی در روایت، شباهت شخصیت ها به یکدیگر، برجستگی متن، درهم آمیزی نثر معاصر و کهن و ... از جمله تمهیداتی هستند که خسروی در این رمان به کار گرفته است اما شاید هیچ کدام از این ها اسباب حیرت آفرینی موجود در اثر نباشند و دشوار بتوان جوهره ی موجد این حیرت را توضیح داد. ابو تراب خسروی رمانی به خیره ی ادبیات ایران افزوده که از نظر فرمی بسیار متفاوت با رمان های تاریخ ادبیات معاصر فارسی ست. استفاده از روایت های جداگانه ای که هر کدام موازی یکدیگر جلو می روند از دیگر ویژگی های اثر است.«اسفار کاتبان» جایزه ادبی مهرگان سال 1379 را از آن خود کرده است.
برگرفته از نشر نیماژ
لامپ کم سویی از سقف چادر آویزان است و هاله ی نور بی حالش توی بخار منتشر می شود. ظاهراً حجم بخار به اراده ی مرد شناور در بخار است که هر بار پوسته ی بخار را به درون می کشد و لفاف بخار را مثل ملحفه ای بیشتر به دور خود می پیچد. مشاطه با لرزش مبهم لبهاش میگوید حضرت نواب استحضار دارند که مأمورم و معذور به نظرم شما ایشان را اشتباهی گرفته اید با آن آقای اعصمی.» مرد بخارنشین می گوید آن بار هم تو لکاته جاسوسی آن اعصمی بی همه چیز را توجیه و دفاع می کردی حالا هم نوبت این یکی شده. گفتم که همه شان سروته یک کرباس اند. خفه شو دفتر و دستکت را ببند بردار و راهت را بگیر برو تا بد خلق نشده ام!»
می گویم: «حضرت آقا من فقط میخواهم کار اداری ام را انجام بدهم و انجام وظیفه کنم. چیز زیادی ازتان نمی پرسم فقط به من بگویید از زمان تنظیم سجلي قبلی تغییری در شکل زندگی خانوادگی تان رخ نداده؟
صدای قاه قاه مرد از توی بخار میآید و پوسته ی بخار موج بر می دارد و به تناوب هر قاهی که سر میدهد حجم بخار از هم باز میشود بعد انگار خنده اش را فرو می خورد و حجم بخار را که در حال انبساط است به درون میکشد و می گوید: اصلاً اختلاف من با آن اعصمی بی همه چیز بر سر کنجکاویش توی امورات خصوصی من بود، حالا توی الف بچه همان سؤالها را می پرسی و فکر می کنی می توانی و ادارم کنی که مقر بیایم؟ و حجم بخار را مثل گردابی چرخان به طرفم هجوم میدهد که من هم دفتر بزرگ را از روی زمین میقایم شیرجه می روم و از خروجي مجاور خود را به بیرون پرتاب میکنم حتی هرم گرم و مرطوب دهان گرداب، بخار را روی جورابهایم احساس میکنم ظاهراً دهان گرداب یک لنگه
کفش راستم را بیرون کشیده و من از ترسم به سرعت پا را از دهان بخار به در میبرم پشت سرم زن بلدچی از خروجی چادر بیرون میپرد
در حال حاضر مطلبی درباره ابوتراب خسروی نویسنده آواز پر جبرئیل نشر نیماژ در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک