جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
293,040
با همه ی فراز و نشیب ها در نهایت ویراست جدیدی (سوم) از آشنایی با معرفت شناسی آماده شد و خوشنودم که اکنون آن را به خواننده ی گرامی ام تقدیم می کنم از آماده سازی ویراست دوم کتاب حدود چهارده سال می گذرد و اعتراف می کنم بازگشت دوباره به این کتاب از دشوارترین کارهایی بود که تاکنون انجام داده ام. وقتی ایده ی اولیه ی کار مطرح شد گمان می کردم با یکی دو ماه کار کتاب را ویرایش میکنم اما در عمل چنین نشد و کار و توان بسیار بیشتری از پیش بینی قبلی صرف انجام تغییرات شد. بی فایده نیست اگر به بعضی از ویژگی های ویراست سوم اشاره ای بکنم هم سازماندهی فصل های کتاب در سنجش با دو ویراست قبلی اندکی متفاوت شده و هم در هر فصل به تناسب تغییرهای محتوایی انجام گرفته است بعضی تغییرها از این قرار است
الف. مطالب فصل یکم دو ویر است قبلی در اینجا به فصل صفر (معرفت شناسی چیست؟) منتقل شده و به گمانم مطالبش بیش از چهل درصد تغییر کرده است. ب. مطالب فصل دوم دو ویراست قبلی در اینجا در فصل یک تحلیل مفهوم معرفت آمده و میزان تغییرهای محتوایی اش را حدود چهل درصد تخمین می زنم.
مرزبندی بین معرفت پیشینی و پسینی به دو نوع کلی از انواع معرفت اشاره دارد؛ معرفت پیش و پس از تجربه آیا واقعاً دو نوع از معرفت در کار است؟ آیا همه ی موارد معرفت از نوع پسینی پس از تجربه اند؟ آیا امکان دارد بدون هیچ تجربه ای چیزی را دانست؟ در همه ی موارد تأسیس مرزبندی معنادار میان انواع معرفت هدف است.
پ منابع معرفت کدام اند؟ معرفت انسانی از جایی یا چیزی نشأت می گیرد. نمونه اینکه بسیاری از آنچه میدانیم در ادراکات حسی ما ریشه دارد. میدانم که آن خودنویس طلایی رنگ روی میز قهوه ای و کنار پنجره است چون با ادراک دیداری (بصری ام آنها را میبینم اگر حواس ما منبع معرفت است، شمار دقیق آن چه تعداد است؟ معمولاً به پنج حس اشاره می شود. آیا انسان چیزی به نام حس اخلاقی دارد که منبع معرفت اخلاقی (معرفت به گزاره های اخلاقی) است؟ بدون کاربرد حواس میشود چیزی دانست؟ مسئله ی منابع معرفت گاهی می تواند بسیار بحث انگیز باشد. برای نمونه، آیا دور آگاهی (تله پاتی)، غیب گویی و پیش آگاهی منبع معرفت به شمار می رود؟ آیا مکاشفه ی عرفانی از منابع معرفت است؟ روشن است که اگر مکاشفه ی عرفانی از منابع معرفت نباشد، بسیاری از ادعاهای مشهور به عرفانی از معرفتهای انسانی شمرده نخواهد شد. ت. «مجموعه ی دانسته های ما چه ساختاری دارد؟» بعضی موارد معرفت با بعضی دیگر نسبت دارد. مجموعه ای متشکل از موارد معرفت را در نظر بگیرید؛ این مجموعه چه ساختاری دارد؟ آیا بعضی از موارد معرفت وابسته به بعضی دیگرند یا هیچ گونه وابستگی یا حتی پیوستگی بین موارد معرفت در کار نیست؟ آیا می شود گفت: مواردی از معرفت بنیادی تر از بقیه ( = پایه و اساس دیگر موارد)
تلگرام
واتساپ
کپی لینک