کتاب روان شناسی نفوذ

 کتاب پیش رو به شکلی ساده و داستان گونه بسیاری از مفاهیم روان شناسی اجتماعی را که زمینه ی درک و شناخت انسان و رفتارهایش و عواملی که سبب شکل گیری این رفتارها در او می شود فراهم می آورد در اختیار می گذارد. با کمک این اثر به دنبال کسب شناخت از جامعه، چگونگی تاثیرگذاری و نفوذ اجتماعی را خواهید یافت و شیوه مدیریت آن را برای بهره گیری بیش تر از مزایای آن و کاهش نقاط مخربش خواهید آموخت.با وجود اینکه اکثر افراد قبول دارند که افراد خوش چهره و خوش قامت در تعاملات اجتماعی موفق تر هستند اما تحقیقات اخیر نشان داده است که شاید اهمیت این عامل در تعاملات اجتماعی به اندازه کافی شناخته نشده و تاثیر مثبت این ویژگی فراتر از آنچه تصور می کنیم، است. به نظر می رسد در تعاملات اجتماعی یک واکنش ذهنی ناخودآگاه نسبت به افراد جذاب صورت می گیرد. این واکنش جزو دسته ای از واکنش های ذهنی است که دانشمندان علوم اجتماعی از آن به عنوان «اثر هاله ای» یاد می کنند. اثر هاله ای زمانی اتفاق می افتد که یک ویژگی مثبت و یا منفی فرد اثر بسیار زیادی بر روی دیگران می گذارد و باعث می شود سایر ویژگی های وی تحت الشعاع این ویژگی قرار بگیرد. تحقیقات نشان داده است که جذابیت فیزیکی دارای چنین خاصیتی است.مطالعات نشان داده است که افراد، حتی ویژگی های مثبتی همچون با استعداد بودن، مهربانی، درستی و باهوشی را به افراد دارای جذابیت های فیزیکی بیشتر از سایرین نسبت می دهند. نکته قابل تامل در تاثیر جذابیت های ظاهری و فیزیکی بر روی سایرین این است که افراد از تاثیر جذابیت ظاهری طرف مقابل بر روی قضاوت خود آگاه نیستند.

مزیت اصلی کتابی که در دست دارید ذوق و هنر نویسنده ی کتاب در بیان شیوا و داستان گونه مفاهیم علمی و پیچیده ی روان شناسی اجتماعی است؛ و همین نوآوری بوده است که این کتاب را تبدیل به یکی از پرفروش ترین کتب حال حاضر در غرب در حوزه ی بازاریابی نموده است. یکی از پیام های اصلی روان شناسان اجتماعی ارائه تصویر نسبتاً متفاوتی از ریشه های رفتار انسان است که او را نه به عنوان یک موجودیت مستقل بلکه به عنوان یکی از اعضای جامعه پیرامونی خود در نظر میگیرد. از نظر نویسنده، آدمیزاد آنقدرها هم که میگویند عاقل نیست. به عبارت دیگر، عقل و سایر حواس انسان از اجتماع مستقل نیست و تحت نفوذ قواعد اجتماعی و بده بستانهای او در ساختار اجتماع قرار دارد. تقریباً هیچ رشته ای در علوم انسانی و اجتماعی وجود ندارد که تلاش برای تبیین ریشه های رفتار بشر نکرده باشد. به عنوان نمونه بنیانهای رشته اقتصاد بر مفروضاتی ساده سازی شده از رفتار بشر بنا گذاشته شده است و یک اقتصاددان بدون اینکه حساسیت ویژه ای به این مفروضات نشان دهد تحلیل های خود را بر آن بنیادهای ساده انگارانه سوار میکند از نظر یک پژوهشگر حوزه ی اقتصاد انسان به مثابه موجودی که همواره به دنبال حداکثر کردن منفعت شخصی خود است» قلمداد شده و این فرض به اساسی ترین آکسیوم علم اقتصاد رایج و بسیاری از نظریات بنیادین در سایر علوم اجتماعی تبدیل شده است.
اما نویسنده کتاب پیش رو به خوبی پرده از برخی زیربناهای رفتاری بسیار مهم انسانها برداشته و به خوبی نشان میدهد که تا چه حد رفتار بشر تحت تأثیر باورها و چارچوبهای ذهنی مشترک جامعه ی پیرامونی او و رفتار سایرین قرار دارد نویسنده نشان میدهد که رفتار فردی یک انسان را هرگز نمیتوان مستقل از کنشها و چارچوبهای مشترک حاکم بر جامعه ی پیرامونی وی تحلیل نمود.

بی بی ثباتی، ویژگی شخصیتی نامطلوبی به حساب می آید (الگیر، بایرن، بروکس و رونس، ۱۹۷۹)؛ بر همین اساس بسیاری از افراد تمایل دارند که برای عمل کردن به هنجارهای اجتماعی و همچنین فرار از انتقادات اجتماعی به گونه ای عمل کنند که نشان دهند در رفتار و گفتار خود ثبات دارند. این تمایل افراد به نشان دادن ثبات در رفتار و گفتار الزاماً آگاهانه نیست و با توجه به بسترهای فرهنگی جوامع به مرور زمان و به صورت درونی در افراد به وجود آمده است که در موقعیت های گوناگون بر رفتار آنها 
اثر گذار است.
پیروی از اصل ثبات در رفتار سریع ترین و ساده ترین راه حل غلبه بر مشکلات وقتی در زندگی روزمره ی خود با مسائل و مشکلاتی روبه رو میشویم، اصل تمایل به ثبات در رفتار سریع ترین راه حل ممکن را پیش روی ما میگذارد بر اساس این اصل ما برای تشخیص واقعیات موجود و حل مسائل نیازی به بررسی و گزینش از میان اطلاعات بسیار زیادی که هر روزه با آنها رو به رو می شویم نداریم و مجبور نیستیم انرژی روانی خود را صرف سنجش تمام واقعیاتی که موافق یا مخالف مطلبی هستند بکنیم بلکه به جای تمامی اینها کافی است به گونه ای عمل کنیم که با رفتارهای دیگرمان در گذشته تناقضی نداشته باشد و یا به عبارت دیگر در رفتارمان ثبات وجود داشته باشد. با عمل کردن به اصل تمایل به ثبات در رفتار ما بر اساس آنچه پیش از این انجام داده ایم به سرعت پی می بریم که به چه باید معتقد بود چه باید گفت و یا دست به چه عملی باید زد. ما بر اساس این اصل و برای حل مسائل پیچیده تنها معتقد به آنچه که با تصمیمات قبلی ما هماهنگی دارد هستیم، آنچه با آنها تطابق دارد را بر زبان می آوریم و در مسیر ثبات تصمیمات پیشین خود گام بر می داریم. عمل به «اصل ثبات در رفتار راه و روش راحت و مؤثری برای روبه رو شدن با پیچیدگیهای زندگی روزانه که انرژی و توان روحی بسیار بالایی را صرف میکند برای ما فراهم می نماید. در واقع این اصل راه فراری از سختی فکر مداوم به گزینه های متعدد برای حل مشکلات به ما پیشنهاد میکند و بر همین اساس آقای جاشوا رینولدز بیان میکند که هیچ تدبیری وجود ندارد که انسان برای گریز از رنج تفکر حقیقی به آن متوسل نشود.