کتاب ساجی خاطرات نسرین باقرزاده همسر شهید بهمن باقری را می
توانید با استفاده از روش های زیر با سایرین به اشتراک بگذارید.
فروش ویژه
کتاب ساجی خاطرات نسرین باقرزاده همسر شهید بهمن باقری
معرفی کتاب ساجی خاطرات نسرین باقرزاده همسر شهید بهمن باقری
3.7 (2)
کتاب
ساجی (خاطرات نسرین باقرزاده همسر شهید بهمن باقری)،
اثر
بهناز ضرابی زاده
،
در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول
در سال 1398
توسط انتشارات
سوره مهر
،
به چاپ رسیده است.
این محصول
در قطع و اندازهی رقعی،
در سایت ایده بوک قرار دارد.
(خاطرات همسران شهیدان جنگ ایران و عراق،1359-1367،ایران)
چکیده
درباره کتاب ساجی ساجی عنوان کتابی است که از سال های کودکی نسرین باقرزاده در خرمشهر شروع شده و تا زمان جنگ در این شهر ادامه پیدا می کند. چند روز نخست جنگ خانواده باقرزاده در خرمشهر بودند اما به ناچار خرمشهر را ترک کرده و مانند دیگر زنان حاضر به شیراز روانه می شوند ولی مردها در خرمشهر مانده و از این شهر حفاظت می کنند. در این دوران اتفاقات مختلفی می افتد که جذابیت های خاصی دارد. بانوان یا به خرمشهر و بوشهر یا در شهرهای دیگر پراکنده می شوند اما راوی این خاطرات به خاطر اینکه در خرمشهر می ماند و کنار همسرش قرار دارد به شهرهای گوناگون مثل قم ماهشهر و آبادان رفته و مدتی را در این شهرها زندگی می کند. وی روزها و شرایط سختی را می گذراند و سال های پایانی دوباره به خوزستان باز می گردد تا اینکه در 29 فروردین 1367 سردار باقری به شهادت می رسد. کتاب ساجی را به چه کسانی پیشنهاد می کنیم این کتاب را به کسانی که مایل هستند درباره زندگی شهدا و ایستادگی همسران آن ها بیشتر بدانند پیشنهاد می کنیم. بخشی از کتاب ساجی شب های تابستان اغلب مهمان داشتیم. یکی می خواست ازدواج کند آن یکی مشکل مالی داشت یکی می خواست خانه بخرد. می آمدند و می نشستند روی همان تخت ها و از پدر و آقابزرگم مشورت می گرفتند. مادرم کاسه های بزرگ هندوانه را می داد به من و نغمه تا بگذاریم وسط تخت ها. مواظب بودیم پارچ های بلور آب و دیس های بزرگ میوه از دستمان نیفتد. شب هایی که مهمان داشتیم و تخت ها پر بود ما بچه ها می چپیدیم توی اتاق. پنجره ها را باز و پنکهٔ سقفی را روشن می کردیم. پنجره هایمان علاوه بر شیشه دو تا در کوچک چوبی بدون شیشه داشت به نام نیم در. هرگاه هوا طوفانی می شد و باد و خاک هوا را پر می کرد پنجره ها و نیم درها را می بستیم. آن وقت اتاق تاریک می شد. نصفه شب بود. حمید که پنج سال از من کوچک تر بود نق می زد که تشنه است. کوچک ترین دختر خانواده بودم و کارهای این چنینی همیشه به عهدهٔ من بود. پدرم جلوی در هر اتاق حبانهٔ خرمشهری گذاشته بود. حبانه یک کوزهٔ سفالی بزرگ است که ته آن باریک تر از تنه است و هر چه رو به بالا می رود گشادتر می شود. حبانه روی چهارپایه ای قرار داشت. یک چهارپایهٔ دیگر هم کنارش بود که ما بچه ها روی آن می ایستادیم تا بتوانیم از آن آب برداریم. روی چهارپایه ایستادم. کاسهٔ سفالی روی در چوبی حبانه را برداشتم. در حبانه را باز کردم. احساس کردم تشنه ام. به این طرف و آن طرف نگاه کردم و به جای اینکه با کاسهٔ سفالی آب در لیوان بریزم کاسه را در حبانه فروکردم و آبش را سرکشیدم. چه آب گوارایی! مثل آب چشمه و قنات خنک بود. یک دفعه صدای حمید درآمد ــ آی نَنین با کاسه آب مُقُلی. بذار به ساغل بِگُم.
نویسنده
بهناز ضرابی زاده
بهناز ضرابی زاده در سال 1347 در همدان متولد شد؛ ضرابی زاده کارشناس مسئول آفرینش های ادبی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است. او تاکنون سردبیری نشریه استانی جاودانه ها، دبیر انجمن داستان دفاع مقدس از سال 1386، عضو شورای نویسندگان بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس، عضو شورای انتخاب کتاب بنیاد شهید استان همدان، دبیر انجمن داستان سازمان بسیج هنرمندان را بر عهده داشته است. ضرابیزاده برگزیده بیش از 30 جشنواره داستاننویسی سراسری، از جمله کسب مقام اول در نخستین جایزه داستان ویژه مخاطبان کودک و نوجوان با موضوع امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی، تقدیر شده در چهارمین و ششمین جایزه ادبی اصفهان، کسب مقامهای برگزیده در هشتمین، نهمین و دهمین جشنواره مجمع خبرنگاران و نویسندگان دفاع مقدس را در کارنامه خود دارد. از دیگر آثار او میتوان به خاطرات نسرین باقرزاده همسر شهید بهمن باقری، گلستان یازدهم، مرغ شل و ساجی میتوان اشاره کرد.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک