پیشگفتار
هنگامی که تصحیح دیوان فیاض لاهیجی را در دست داشتم، در یکی از نسخه های خطی قطعه ای دیدم که بر بالاش نوشته بود «در جواب میرزامحمدی سعید» و باز در نسخه ای دیگر شعری یافتم با عنوان «میرزا محمد سعید خطاب به فياض» که به همان وزن و قافیه قطعه فياض بود و حکایت از سعایتی و رنجشی و پوزشی می کرد. از قضا در دیوانی از فیاض که همان روزها چاپ شده بود، مصحح محترم متوجه این که این قطعه از صاحب این دیوان نیست نشده و آن را به نام فیاض چاپ کرده بود. این امر مرا بر آن داشت که مقاله ای بنویسم راجع به علقه فیاض و قاضی سعید به یکدیگر و رنجش في مابین که چند قطعه دیگر از فیاض آن را تأیید می کرد (مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی، شماره ۳ و ۴ - سال ۷۰)
سند من جز فیاض نسخه ای بود متعلق به گنجينه نسخ خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران که نشانیش را در مقاله داده بودم. استاد شیخ عبدالله نورانی حفظه الله که مقاله را خوانده بود، به محض اطلاع از وجود چنین نسخه ای، با اصرار تمام به من امر فرمود که در فهرست نامه ها تجسس کن تا نسخه های دیگری پیدا کنی و حتما شعرهای او را به چاپ برسانی، زیرا قاضی سعید از بزرگان علما و حکمای معاصر فیض و فیاض و از نخبگان عصر صفوی است. من هر چه جست و جو کردم نسخه دیگری نیافتم، پس به خواندن همان مجموعه مختصر پرداختم که نشانیش خواهد آمد.
در سفری که همان ایام به اصفهان داشتم، در مجلس تجلیلی از صائب، دو سه تن از فضلای کاشان به من گفتند ما نسخه ای از شعرهای قاضی سعید را دیده ایم که یکی از دوستداران نسخ خطی آن را در اختیار دارد و ما آن را برای شما به امانت خواهیم گرفت. این نور امید مدتی در دل من تابید، اما سرانجام پس از چند ماه انتظار و توسل به یکی از استادان عزیز دانشگاه اصفهان که با آن صاحب نسخه ربطی داشت، جواب آمد که اصلا
و ابدا چنین چیزی نبوده و فرض مطلب از آغاز اشتباه بوده است.
پس به خواندن همان نسخه منحصر که به خط شکسته خوش، اما ریز و اغلب دلیل ضبط در اوراق نقش دار، ناخوانا و سخت بود پرداختم و به عنوان طرح پژوهشی متقبل تنظيم و تصحیح آن شدم و این است آنچه به نظر اهل ادب و دوستداران آن می رسد. با نشانی های تذکره نویسان و ناتمامی بسیاری از غزل های آمده در این مجموعه، مسلم است که این جزئی از دیوان قاضی سعید قمی است و هر چند اغلب اشعار متوسط است، اما از جهت انتساب به حکیم و عارفی سرشناس قابل اعتناست. شاید روزی هم نسخه و یا نسخه هائی کامل تر از آنچه هست به دست آید و این دیوان صورت کامل تری پیدا کند. به هر روی، کار ناقصی است که برای اجتناب از بطالت این نویسنده و سرنگونی در گرداب افسردگی، مفید بوده است. امید آن که برای دل بستگان به علما و شعرای عصر صفوی هم خالی از فایده نباشد.
صد مرحله در پیش و دمی بیش ندارم ای بخت شتابی کن و ای عمر درنگی
همین دیوان۴/۴۱۸
بمنه و عمیم کرمه
امیر بانوی کریمی (امیری فیروزکوهی)
بهمن ماه ۸۲
تلگرام
واتساپ
کپی لینک