جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
33,600
از که بابای این بچه شکارم کرده و انداخت توی قفس»
توی قفس :گفت من زاغ بور بیچاره از خانواده ی کلاغیان
دو سمندر لرستانی هم از توی تنگ لب ایوان جیغ زدند:
ما دوتا سمندر لرستانی بدبخت که مامان این بچه از بازار
خریده، انداخته تو این تنگ سرم را بردم پشت بوته بچه چوبش را قایم کرد و گفت:
من فقط میخواستم باهاشون بازی کنم.
من هم اول آب تنگ را خالی کردم روی تنم که خشک خشک شده بود بعد گفتم: «پس بیاین بازی»
بچه تندی از روی دمم رفت روی کولم سمندر لرستانیها
هم دویدند روی شانه ام من هم گفتم: «همه تون بگین چیزززز
که مامان بچه با یک زنبیل هندوانه جلوی در حیاط ایستاد
و جیغ زد بچه ام .... بچه ام ... تمساح بچه ام رو خورد. من هم بچه را گذاشتم زمین و دویدم توی کوچه...
گاند و تپله خوب و خوش توی رود خانه اش شنا می کرد و توی ساحلش آفتاب میگرفت تا این که سروکله ی دستگاه قررر قرو و و و لب رودخانه پیدا شد و گاند و تپله دوربین عکاسی اش را برداشت و رفت و..... دوست داری یک نگاهی به آلبوم عکسهای گاند و تپله بیندازی؟
تلگرام
واتساپ
کپی لینک