دلم ميخواست جرأتشو داشتم و امشب... مثل اين غنچه نازت ميکردم... دلم ميخواست سرمو ميذاشتم روي شونَهت و آهسته به خواب ميرفتم. شونههاي تو مهربان، قوي و خيلي خوبه شوکت. اگه يه شب فقط يه شب سرمو ميذاشتم روي شونَهت، نه! حتي اگه يه لحظه دستتو ميذاشتي روي شونههاي من... اوه اگه ميدونستي چه کمالي، چه قدرتي بهم ميداد! ... اون شب نمناک يادته؟ با دو تا چشم ميشي مثل دو ستارة مهآلود، نه! پيچ اون کوچه يادته؟ سلّانه سلّانه! يه خرمن ياس سفيد ريخته بود روي اون ديوار قديمي. چه قامتي! بلند و سفيد و باراني! و تو بوي باران و ياس ميدادي، بوي سنگک تازهاي که مست ميکرد. يادته؟
تلگرام
واتساپ
کپی لینک