جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
هم چنان که جنگل پیرامون غرق تاریکی میشد، گرد ملتمسانه گفت: بهتر است برگردیم وحشی ها که مرده اند.
سر وايمر رویس ۲ با نیشخندی پرسید: «از مرده ها میترسی؟» گرد به دام نیفتاد سن و سالی داشت پنجاه را گذرانده بود و دیده بود چه اشراف زاده هایی آمده و رفته اند گفت مرده مرده است. ما چه کار با مرده داریم.»
رویس آرام پرسید واقعا مرده اند؟ چه مدرکی داریم؟ گرد گفت: «ویل خودش دیده است. اگر میگوید مرده اند پس مرده اند.
ویل میدانست که دیر یا زود پای او را وسط می.کشند. اما امیدش این بود دیرتر باشد نه این قدر زود.
ویل گفت: مادرم میگفت که مرده ها هیچ حرفی نمیزنند.
رویس پاسخ داد لله ی گوربه گور من هم چنین چیزی میگفت ویل هر چه از زنان بد میشنوی باور نکن هرگز حتا از مرده ها هم میشود چیزی یاد گرفت.»
صدای او در نیم تاریک گرگ و میش جنگل طنین عجیبی داشت.
اگر بخواهند شیر بخورند اینها را میدرد. جان گفت: «لرد» استارک... خیلی عجیب بود که در جمع پدرش را این گونه خطاب میکرد برن نومیدانه به جان نگاه کرد. جان گفت: «پنج توله هست دو تا ماده و سه تا نر خب که چه جان؟»
جان گفت: شما هم پنج فرزند دارید سه پسر دو دختر گرگ وحشی هم نشان خاندان شماست بچه هایتان سزاوارند یکی از اینها داشته باشند. برن به چهره ی پدرش که تغییر کرد .نگریست دید که نگاه باقی مردان تغییر کرد. حالا با تمام قلبش جان را دوست داشت حتا با این سن متوجه لطفی که برادرش میکرد بود درست شمرده بود جز خودش را دختران را هم حساب کرده بود و حتا ریکان خردسال را نیز شمرده بود اما خودش که فرزند نامشروع بود را نه برای همین اسنو نامیده میشد. نامی که در شمال به تمام کسانی داده میشد که شانس این را نداشتند که با نام خاندانی به دنیا بیایند. پدر آنها نیز درک کرد با مهربانی پرسید برای خودت توله ای نمیخواهی ۳۷ جان؟»
جان اشاره کرد گرگ وحشی نشان خاندان استارک است و من استارک نیستم پدر
پدر با تحسین به جان نگریست راب با عجله سکوت را شکست من خودم مراقب شان هستم پدر قول داد با حوله به آنها شیر میدهم میگذارم
دهنش تا مک بزند.
برن هم گفت: «من هم همین طورا لرد پسرانش را سبک سنگین کرد گفتنش آسان است اما انجامش نه حق
ندارید وقت خدمتکاران را تلف کنید اگر توله ها را میخواهید باید خودتان به آنها برسید. فهمیدید؟»
برن با شادی سرش را تکان داد توله گرگ تکانی خورد و با زبان گرمش
اگه قراره زندگی یک انسان رو بگیری به او مدیونی که به چشمانش نگاه کنی و آخرین حرف هایش رو بشنوی اگه طاقت این کار را نداری پس شاید آن شخص شایسته ی مرگ نیست. حکمرانی که پشت جلادهای مزدور پنهان بشود، به زودی واقعیت مرگ را فراموش می کند.
ادارد استارک
تلگرام
واتساپ
کپی لینک