از عشق با من حرف بزن
از عشق با من حرف بزن

فروش ویژه

کتاب از عشق با من حرف بزن

معرفی کتاب از عشق با من حرف بزن

(5)
کتاب از عشق با من حرف بزن، اثر اریش ماریا رمارک ، با ترجمه پرویز شهدی ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1402 توسط انتشارات مجید - به سخن ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد. دانلود pdf و ارسال رایگان
موجود
قیمت ایده بوک: 275,000 25%

206,250

275,000 25% 206,250

محصولات مرتبط

(5)
26%
فروش ویژه
(5)
26%
فروش ویژه
(2)
29%
فروش ویژه
(2)
29%
فروش ویژه
(2)
29%
فروش ویژه
(5)
26%
فروش ویژه
(1)
6%
(5)
26%
فروش ویژه
(2)
26%
فروش ویژه

مشخصات محصول

نویسنده: اریش ماریا رمارک ویرایش: -
مترجم: پرویز شهدی تعداد صفحات: 544
انتشارات: مجید - به سخن وزن: 602
شابک: 9786007987438 تیراژ:
اندازه (قطع) : رقعی سال انتشار 1402

معرفی محصول

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

(داستانهای آلمانی،قرن 20م)

چکیده

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

چکیده

معرفی مختصر کتاب

گوشه ای از کتاب

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

گوشه ای از کتاب

چرا باید فرار کنم؟ عشقم ابعاد بزرگ‌تری پیدا کرده است، این را می‌دانم. این سه ماه جدایی آن را از بین نبرده؛ برعکس پابرجاترش کرده است.

چرا باید خودم را گول بزنم؟ همین خواب و خیال‌ها بوده که طی این سه ماه جنگ و گریز در مرزها، طی روزهای انتظار در بیغوله‌های پنهانی، در طول تنهایی دق آور شب‌های خصومت‌آمیز و بدون ستاره مرا نگه داشته است.

غیبت خیلی بیش‌تر از هرچه که او می‌توانست بکند، این عشق را نیرومند ساخته و حالا…

صدای فریاد خفه‌ای او را از خواب و خیال‌هایش بیرون کشید. بی آنکه متوجه شود چند تا زن وارد رستوران شده بودند.

یکی از آنها که زن سیاهپوستی بود، با رنگ پوستی کم و بیش روشن و کلاهش را پشت سرش انداخته بود، یکی از کاردهای روی میز را که در دست داشت به کناری انداخت و ضمن اینکه سیلی از فحش‌های رکیک نثار دو همجنس‌باز می‌کرد، با خشم و خروش شروع کرد به پایین امدن از پله‌ها.

هیچ کس جلو او را نگرفت. یکی از پیشخدمت‌ها خواست از پله‌ها بالا برود، اما یکی از زن‌ها مانعش شد. زن می‌گفت:

-هیچ اتفاقی نیفتاده، هیچ اتفاقی نیفتاده.

پیشخدمت شانه‌ها را بالا انداخت و برگشت. راویک دید که زن مو سرخ از جا برخاست و در همان حال زنی که مانع بالا رفتن پیشخدمت از پله‌ها شده بود به سرعت به طرف بار رفت . زن مو سرخ که بی حرکت بر جا مانده و دست به سینه ایستاده بود، دو انگشتش را با احتیاط باز کرد و نگاه کرد. با ناباوری زخمش را برانداز می‌کرد.

راویک بی اختیار حرکتی کرد. اما خیلی زود به خود آمد و سر جایش نشست.

نویسنده

مختصری درباره نویسنده

اریش ماریا رمارک

اریش ماریا رمارک

زاده‌ی ۲۲ ژوئن سال ۱۸۹۸ در اسنابروک آلمان، رمان‌نویس آلمانی است. برجسته‌ترین رمانش «در جبهه‌ی غرب خبری نیست» منتشر شده به سال ۱۹۲۸ است که وقایع آن، پیرامون تجربه‌ی نظامی آلمان در جنگ جهانی اول بود. رمانی که در سطح جهانی فروش چشمگیری داشت و ژانر جدیدی را به جهان ادبیات معرفی کرد و درنهایت در سال ۱۹۳۰، براساس آن، یک فیلم اقتباسی ساخته شد.

رمارک در خانواده‌ای از طبقه‌ی کارگر به دنیا آمد. از نظر تعلقات خانوادگی، به مادر نزدیک‌تر بود تا پدر و از نام میانی ماریا پس از جنگ جهانی اول به افتخار او استفاده کرد.

در طول جنگ جهانی اول، رمارک در ۱۸سالگی به ارتش امپراتوری آلمان اعزام شد و متعاقب آن در چندین جبهه حضور داشت تا آنکه در ۳۱ ژوئیه ۱۹۱۷، وی براثر اصابت ترکش گلوله به ناحیه‌ی پای چپ، بازو و گردن مجروح شد و به بیمارستان ارتش در آلمان بازگردانده شد تا تحت درمان قرار گیرد.

پس از جنگ، آموزش معلمی خود را ادامه داد و از ۱ اوت ۱۹۱۹ به‌عنوان معلم دبستان در لوهن کار کرد، تا آنکه در ۲۰ نوامبر ۱۹۲۰، وی درخواست ترخیص از تدریس را کرد. رمارک در این مرحله از زندگی خود در تعدادی از مشاغل مختلف از جمله کتابدار، روزنامه‌نگار و ویراستار کار کرده است. اولین شغل نویسندگی با دستمزد او، نویسنده فنی شرکت لاستیک کانتیننتال، تولیدکننده‌ی لاستیک آلمان بود.

نخستین تلاش‌های نویسندگی برای رمارک در ۱۶سالگی به‌وقوع پیوست؛ اما او پس از بازگشت از جنگ، مشاهده‌ی جنایات جنگی از نزدیک و مرگ مادرش به‌شدت آسیب دید و اندوهگین شد.

رمان در جبهه‌ی غرب خبری نیست بعدها مقلدان زیادی را به دنبال داشت. آثاری ساده و احساسی که سال‌های جنگ و زمانه‌ی پس از آن را با نوعی ادبیات توصیفی شرح می‌دادند. در ۱۰ مه ۱۹۳۳، به ابتکار وزیر تبلیغات نازی ژوزف گوبلز، نوشته‌های رمارک علنا «غیر وطن‌پرست» اعلام و در آلمان ممنوع شد. کپی‌ها از همه‌ی کتابخانه‌ها حذف شده و فروش یا انتشار آن‌ها در هر نقطه از کشور ممنوع شد. اوضاع رو به فروپاشی آلمانِ نازی سبب شد تا رمارک خاک آلمان را ترک و در ویلای خود در سوئیس مستقر شود. اوضاع تا بدانجا پیش رفت که در سال ۱۹۳۸، حتی تابعیت آلمانی رمارک لغو شد. بعدها رمارک و همسرش راهی ایالات متحده‌ی امریکا شدند و درنهایت در سال ۱۹۴۷ شهروند امریکا شدند.


مترجم

مختصری درباره مترجم

پرویز شهدی

زاده چهاردهمین روز از اسفند ماه سال ۱۳۱۵ در مشهد. شهدی با آنکه در مشهد به دنیا آمده بود، اما تحصیلات آکادمیکش در مقطع کارشناسی در دانشگاه تهران سپری شد.

تحصیل در رشته زبان و ادبیات فرانسه، پنجره‌ای شد تا او با آثار گوناگون نویسندگان فرانسوی بیشتر آشنا شود. شهدی سپس برای تحصیلات تکمیلی خود، راهی فرانسه شد و در دانشگاه سوربن رشته ادبیات تطبیقی را پیگیری کرد.

سال ۱۳۶۳ بود که شهدی پس از مدت زمانی نزدیک به یک دهه، از فرانسه به ایران بازگشت و سپس ترجمه را آغاز کرد.

شهدی آینده‌ی ترجمه را آینده‌ی روشنی می‌بیند و معتقد است؛ ترجمه پس از طی دوران نقاهت، به زودی به سلامت کامل می‌رسد. وی معتقد است یک مترجم برای ترجمه از یک زبان می‌بایست به روح و عمق آن زبان آگاهی کامل داشته باشد.

به اعتقاد شهدی، ترجمه درآمیختن هنر و فن است و نیاز به شم و استعداد فراوان و همچنین آشنایی با اصول و قوانین این حرفه دارد. او معتقد به تخصصی گرایی در مورد ترجمه است چرا که هیچ کس قادر نیست در همه‌ی حوزه‌ها ترجمه کند به گونه ای که مثلا ترجمه ادبیات کلاسیک با مدرن تفاوت دارد.

شوالیه ناموجود، ساعت گرگ و میش، ییلاق انگلیسی، شب ظلمانی فراموش شدگان، سفر به دوزخ و از عشق با من حرف بزن عناوین تعدادی از ترجمه‌های پرویز شهدی است.

پرویز شهدی

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید