1
217,250
زادهی ۲۲ ژوئن سال ۱۸۹۸ در اسنابروک آلمان، رماننویس آلمانی است. برجستهترین رمانش «در جبههی غرب خبری نیست» منتشر شده به سال ۱۹۲۸ است که وقایع آن، پیرامون تجربهی نظامی آلمان در جنگ جهانی اول بود. رمانی که در سطح جهانی فروش چشمگیری داشت و ژانر جدیدی را به جهان ادبیات معرفی کرد و درنهایت در سال ۱۹۳۰، براساس آن، یک فیلم اقتباسی ساخته شد.
رمارک در خانوادهای از طبقهی کارگر به دنیا آمد. از نظر تعلقات خانوادگی، به مادر نزدیکتر بود تا پدر و از نام میانی ماریا پس از جنگ جهانی اول به افتخار او استفاده کرد.
در طول جنگ جهانی اول، رمارک در ۱۸سالگی به ارتش امپراتوری آلمان اعزام شد و متعاقب آن در چندین جبهه حضور داشت تا آنکه در ۳۱ ژوئیه ۱۹۱۷، وی براثر اصابت ترکش گلوله به ناحیهی پای چپ، بازو و گردن مجروح شد و به بیمارستان ارتش در آلمان بازگردانده شد تا تحت درمان قرار گیرد.
پس از جنگ، آموزش معلمی خود را ادامه داد و از ۱ اوت ۱۹۱۹ بهعنوان معلم دبستان در لوهن کار کرد، تا آنکه در ۲۰ نوامبر ۱۹۲۰، وی درخواست ترخیص از تدریس را کرد. رمارک در این مرحله از زندگی خود در تعدادی از مشاغل مختلف از جمله کتابدار، روزنامهنگار و ویراستار کار کرده است. اولین شغل نویسندگی با دستمزد او، نویسنده فنی شرکت لاستیک کانتیننتال، تولیدکنندهی لاستیک آلمان بود.
نخستین تلاشهای نویسندگی برای رمارک در ۱۶سالگی بهوقوع پیوست؛ اما او پس از بازگشت از جنگ، مشاهدهی جنایات جنگی از نزدیک و مرگ مادرش بهشدت آسیب دید و اندوهگین شد.
رمان در جبههی غرب خبری نیست بعدها مقلدان زیادی را به دنبال داشت. آثاری ساده و احساسی که سالهای جنگ و زمانهی پس از آن را با نوعی ادبیات توصیفی شرح میدادند. در ۱۰ مه ۱۹۳۳، به ابتکار وزیر تبلیغات نازی ژوزف گوبلز، نوشتههای رمارک علنا «غیر وطنپرست» اعلام و در آلمان ممنوع شد. کپیها از همهی کتابخانهها حذف شده و فروش یا انتشار آنها در هر نقطه از کشور ممنوع شد. اوضاع رو به فروپاشی آلمانِ نازی سبب شد تا رمارک خاک آلمان را ترک و در ویلای خود در سوئیس مستقر شود. اوضاع تا بدانجا پیش رفت که در سال ۱۹۳۸، حتی تابعیت آلمانی رمارک لغو شد. بعدها رمارک و همسرش راهی ایالات متحدهی امریکا شدند و درنهایت در سال ۱۹۴۷ شهروند امریکا شدند.
زاده چهاردهمین روز از اسفند ماه سال ۱۳۱۵ در مشهد. شهدی با آنکه در مشهد به دنیا آمده بود، اما تحصیلات آکادمیکش در مقطع کارشناسی در دانشگاه تهران سپری شد.
تحصیل در رشته زبان و ادبیات فرانسه، پنجرهای شد تا او با آثار گوناگون نویسندگان فرانسوی بیشتر آشنا شود. شهدی سپس برای تحصیلات تکمیلی خود، راهی فرانسه شد و در دانشگاه سوربن رشته ادبیات تطبیقی را پیگیری کرد.
سال ۱۳۶۳ بود که شهدی پس از مدت زمانی نزدیک به یک دهه، از فرانسه به ایران بازگشت و سپس ترجمه را آغاز کرد.
شهدی آیندهی ترجمه را آیندهی روشنی میبیند و معتقد است؛ ترجمه پس از طی دوران نقاهت، به زودی به سلامت کامل میرسد. وی معتقد است یک مترجم برای ترجمه از یک زبان میبایست به روح و عمق آن زبان آگاهی کامل داشته باشد.
به اعتقاد شهدی، ترجمه درآمیختن هنر و فن است و نیاز به شم و استعداد فراوان و همچنین آشنایی با اصول و قوانین این حرفه دارد. او معتقد به تخصصی گرایی در مورد ترجمه است چرا که هیچ کس قادر نیست در همهی حوزهها ترجمه کند به گونه ای که مثلا ترجمه ادبیات کلاسیک با مدرن تفاوت دارد.
شوالیه ناموجود، ساعت گرگ و میش، ییلاق انگلیسی، شب ظلمانی فراموش شدگان، سفر به دوزخ و از عشق با من حرف بزن عناوین تعدادی از ترجمههای پرویز شهدی است.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک