نظریههای روابط بینالملل با همه تکثر و تنوعی که دارند از یک لحاظ به دو بخش نظریههای اندرکنش و نظریههای کنش تقسیم میشوند. نظریههای اندرکنش با روابط بازیگران در عرصه بینالمللی سروکار دارند. در حالی که نظریههای کنش صرفاً با یک بازیگر (یا کنشگر) درون نظام بینالملل سروکار دارند. روابط بینالملل عبارت از مطالعه اندرکنش بازیگران عرصه بینالمللی است، در حالی که سیاست خارجی عبارت از مطالعه کنش بازیگران در عرصه بینالمللی است. سیاست خارجی به یک معنا عبارت از استراتژیهایی است که دولتها جهت کسب اهداف خود در عرصه بینالمللی
...
اتخاذ مینمایند. در نظریههای سیاست خارجی، راههایی که بازیگران و تصمیمگیرندگان به تحلیل موقعیت خویش میپردازند، اهداف خود را برمیگزینند، تصمیم میگیرند و در نهایت اجرا میکنند، مورد بررسی قرار میگیرد. در این بررسی مسائلی چون اهداف سیاست خارجی، ابزار آن، نحوه تصمیمسازی و تصمیمگیری، تحلیل تواناییها و مقدورات، و تأثیرات ساختار محیط بر سیاست خارجی مورد بررسی قرار میگیرد. نویسندگان این کتاب پس از مقدمهای گویا درباره رشته سیاست خارجی، سه نظریه عمده در این حوزه یعنی واقعگرایی، لیبرالیسم و سازهانگاری را معرفی مینمایند.