کتاب افسونگر قونیه را می
توانید با استفاده از روش های زیر با سایرین به اشتراک بگذارید.
فروش ویژه
کتاب افسونگر قونیه
افسونگر قونیه (داستانی شورانگیز از زندگی شمس و مولانا)
موجود
3.9 (5)
معرفی محصول
رمانی است از محمد خُرسندی. روایتی از عشق پرشور شمس و مولانا. بهراستی شمس که بود که چنان آتشی بر جان مولانا زد که هنوز شعلههایش از جانِ سوختگان عالم زبانه میکشد.
کتاب افسونگر قونیه، زندگی شمس تبریزی است که مولانا با طلوع او دست به قمار عاشقی میزند و با غروبش.
محمد خرسندی که خود، روانشناس است میگوید: «کالبدشناسی شخصیت شمس براساس آنچه در کتاب مجموعه مقالات آمده و نیز با استفاده از نظریه روانتحلیلی کارل گوستاو یونگ صورت گرفته است.
مطالعات روانشناسی و کار بالینی به عنوان یک روانشناس، این امکان را به من داد تا بتوانم درک درستتری از شخصیت شمس پیدا کنم.» تلاش خرسندی در راستای دادن اطلاعاتی بهمنظور شناخت ابعاد پیچیدۀ شخصیت شمس است.
دمیدن باد در میان گندمزارها، رقص زیبایی همه دشت را فرا گرفته بود، شاخههای گندمها از یک سو به سویی دیگر میرفتند، انگار آنها هم فهمیده بودند بهزودی برای قونیه مهمان عزیزی میرسد.
سلطان فقیهان، سلطانالعما، به همراه خانوادهاش به نزدیکیهای قونیه رسیدهاند، پیشقراولان کیقباد به کاروان آنها میرسند، از اسب پیاده میشوند و ادای احترام میکنند.
-سرورمان در دروازه شهر به همراه مردم منتظر شما هستند.
-از این همه لطف جناب کیقباد تشکر میکنم.
علاالدین کیقباد دستور میدهد شهر را آذینبندی کنند و همه آماده استقبال از این واعظ زیردست و زاهد وارسته میشوند. قونیه هرگز چنین مراسمی را به خود ندیده است. تمام بزرگان و مردم در دروازه ورودی شهر منتظر ورود بهاالدین و خانوادهاش هستند.
-آمدند، آمدند و…
این صدای گروهی بود که نزدیک شدن بهاالدین را به امیر سلجوقی خبر میدادند. علاالدین کیقباد، بهاالدین را در آغوش میکشید و او را به شهر میآورد. بهاالدین اما دعوت اعیان قونیه را برای سکونت در میان آنان نپذیرفت و در مدرسهای سکونت میکند. این کار او باعث افزایش محبوبیت او در میان مردم و به خصوص مردم متوسط و ضعیف قونیه شد. بحث و درس بهاالدین بهسرعت مشتاقان زیادی را به گرد وی جمع کرد. در کلاسهای او بهسختی جای نشستن پیدا میشد. مشتاقان و دوستدارانش از سراسر قونیه و شهرهای اطراف خود را بهموقع به پای وعظ و بحث این مفتی عالیقدر میرساندند.
روزی مردی در مجلس وعظ از سلطانالعما میپرسد که آیا میتوان با اجبار زن را در خانه نگه داشت تا او گوهر عفت خود را حفظ کند؟
سلطانالعما لحظهای فکر کرد و گفت: «گوهر عفت و پاکدامنی زن باید درونی و ذاتی باشد، نه به صورت تحمیل و اجباری. هر چه او را محصور کنی، میل خودنمایی در زن بیشتر و بیشتر میشود. به نظر من ملکه تقوی و عفت آگاهانه باید در زن به وجود بیاید، پس با محدودیت کارها پیش نمیرود.»
مردانی که بر زنان خود ستم روا میدارند از بار گناهان زن میکاهند و بر بار گناهان خود میافزایند.
در حال حاضر مطلبی درباره محمد خرسندی
در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش
محتوا،
به
مرور،
نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه
به
تعداد
بسیار
زیاد
نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری
زمانبر
خواهد
بود؛
لذا
در
صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه
ارتباط با ما
درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت
قرار
خواهد
گرفت.ضمنا
اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر
خود،
نویسنده
هستید
و
تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و
دعوت
کنید،
می
توانید
محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ما
ارسال
نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک