بنر بالای صفحه
68 پاریس پراگ مکزیک
68 پاریس پراگ مکزیک

فروش ویژه

کتاب 68 پاریس پراگ مکزیک

معرفی کتاب 68 پاریس پراگ مکزیک

(5)
کتاب 68 پاریس،پراگ،مکزیک، اثر کارلوس فوئنتس ، با ترجمه زهرا نعیمی ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1399 توسط انتشارات خرد سرخ ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد. دانلود pdf و ارسال رایگان
موجود
قیمت ایده بوک: 93,000 24%

70,680

93,000 24% 70,680

محصولات مرتبط

(5)
25%
فروش ویژه
(2)
20%
فروش ویژه
(2)
20%
فروش ویژه
(5)
25%
فروش ویژه
(2)
25%
فروش ویژه
(2)
25%
فروش ویژه
(4)
24%
فروش ویژه
(5)
24%
فروش ویژه
(2)
24%
فروش ویژه
(1)
24%
فروش ویژه

مشخصات محصول

نویسنده: کارلوس فوئنتس ویرایش: -
مترجم: زهرا نعیمی تعداد صفحات: 137
انتشارات: خرد سرخ وزن: 146
شابک: 9786229666401 تیراژ:
اندازه (قطع) : رقعی سال انتشار 1399

معرفی محصول

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

کتابی است از کارلوس فوئنتس و چاپ نشر خرد سرخ. سال ۶۸ در پاریس، پراگ و مکزیک چیزی جز نتیجه‌ی یک تاریخ ناتمام نیست. در فرانسه، جوان‌های پاریسی نارضایتی خود را علیه نظم محافظه‌کار، سرمایه‌دار و مصرف‌گرا مطرح می‌کنند؛ نظمی که تعهدات انسانی جنگ علیه فاشیسم را فراموش کرده است. در موازات با انتقاد فرانسوی‌ها از دنیای سرمایه‌داری، جوانان کشورهای محور شوروی هم به نظم حاکم کرملین معترض شدند.

اما اوج حوادث در پراگ بود، جایی که الگوی سوسیالیسم انسانی دوبچک، با ارتش سرخ از یک سو و با جهان سرمایه از سوی دیگر می‌جنگید و جنبش ۶۸ مکزیک، جنبشی نه مستقیم، که ضمنی علیه قدرت همسایه‌ی سلطه‌طلب، ایالات متحده امریکا بود. به قول اوکتاویو پاس، مطالبه‌ای دموکراتیک یا به قول خوئل اورتگا، مطالبه‌ای انقلابی. به مانند مِی پاریس و بهار پراگ، سال ۶۸ مکزیک هم شکست خورد و به پایان رسید. اما آیا این شکست‌ها، در واقع شکست‌های پیروسی نبودند؟ شکست‌هایی ظاهری که ثمره‌ی آن در بلندمدت ظاهر می‌شود: شکست‌های پیروسی و پیروزی‌های مدت‌دار.

گوشه ای از کتاب

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

گوشه ای از کتاب

روس‌ها زمانی در پراگ محبوب بودند؛ زیرا در سال ۱۹۴۵ آزادیخواهانی محسوب می‌شدند که شیاطین هیتلری را شکست داده بودند. حالا چگونه می‌توان باور کرد که با تانک‌هایشان وارد پراگ شوند، آن هم برای نابود کردن کمونیست‌ها با پرچم کمونیسم، درست زمانی که باید پیروزی کمونیسم چک را بر پایه‌ی اندیشه‌ی انترناسیونالیسم سوسیالیستی جشن بگیرند؟ چگونه می‌شود این را فهمید؟ خشم آن زمان برملا شد که دخترکی به سرباز شوروی که روی تانکش نشسته بود دسته گلی می‌دهد؛ سرباز نزدیک می‌شود، دخترک به صورت سرباز تف می‌اندازد. حسرت زمانی دیده شد که بسیاری از سربازان شوروی می‌پرسیدند ما کجاییم؟ اگر آمده‌ایم کمونیسم را از چنگال امپریالیسم نجات دهیم، چرا از ما این‌گونه استقبال می‌شود؟ با تف و لعنت، با مانع‌های آتش؟ ما کجاییم؟ سربازان آسیایی می‌پرسیدند به ما گفته‌اند می‌رویم تا شورشی در یکی از جمهوری‌های شوروی را سرکوب کنیم. ما کجاییم؟ اینجا کجاست؟ همان‌طور که آراگون گفت: «ما که همه‌ی عمرمان را به امید آینده می‌گذرانیم.»

اینجا کجاست؟ خشم حضور دارد و طنز نیز، درست مانند چشمان کوندرا. از قطارهایی که به‌شدت تحت مراقبت قرار دارند نیروهای پشتیبانی جماهیر شوروی از راه می‌رسند و سوت‌زنان گرداگرد شهر را می‌پیمایند و دوباره به نقطه‌ی شروع می‌رسند. در مقابل هجوم نیروهای خارجی، مقاومت از طریق فرستنده‌ها و گیرنده‌های رادیویی تنظیم می‌شد، ارتش شوروی را حسابی دست انداخته بودند: سوزن‌بانانِ ریل‌ها، قطارها را از مسیر منحرف می‌کردند، کامیون‌های نظامی تابلوهای اشتباه نصب‌شده در جاده را دنبال می‌کردند و رادیوی مقاومت چک غیر قابل دسترس بود.

سرباز خوب شوایک مقابل مانور مهاجمان ایستاده و این مهاجمان را مضطرب می‌کند. سپهبد گرچکو، فرماندهی نیروهای پیمان ورشو، بیهوده دستور به مسلسل بستن نمای موزه‌ی ملی پراگ را صادر کرد و شهروندان سرزمین کافکا اسمش را نقاشی دیواری گرچکو گذاشتند. سربازی آسیایی، که تابه‌حال درِ شیشه‌ای ندیده است، در فروشگاه مترو در میدان واتسلاو با در شیشه‌ای برخورد می‌کند و در خرد می‌شود؛ چکسلواک‌ها بنری نصب می‌کنند که می‌گوید: «هیچ چیز جلودار سرباز شوروی نیست.» دسته‌ی سربازان روس شبی به ماریُن باد می‌روند. آنجا فیلمی کابویی در فضای باز در حال پخش است. با شنیدن صدای تیراندازی گری کوپر، نگاتیو فیلم‌ها را پاره می‌کنند و به سوی پرده‌ی نمایش شلیک می‌کنند.

گری کوپر زخمی از گلوله‌ای خنده‌دار و در عین حال تلخ، در خیابانی روستایی همچنان قدم می‌زند. تماشاگران مارین‌باد شب بدی را می‌گذرانند و روز بعد، درست مثل رمان والس خداحافظی کوندرا، همه‌چیز را فراموش می‌کنند.

نویسنده

مختصری درباره نویسنده

کارلوس فوئنتس

کارلوس فوئنتس

زادۀ یازدهمین روز نوامبر سال ۱۹۲۸ در پاناماسیتی مکزیک. او در خانواده‌ای اهل سیاست به دنیا آمد. پدرش از دیپلمات‌های مکزیک بود و همین سبب شد تا فوئنتس دوران کودکی خود را در کشورهای گوناگون سپری کند. سال ۱۹۳۶، مهاجرت خانواده به واشینگتن دی سی، سبب شد تا او زبان انگلیسی را نیز فرا بگیرد.

تحصیلات دانشگاهی فوئنتس در رشتۀ حقوق به انجام رسید. او سرانجام مسیر پدر را ادامه داد و وارد جهان سیاست شد، به گونه‌ای که در چندین کشور، همچون انگلستان، پرتغال، ایتالیا و هلند نیز سفیر مکزیک بود. جایی که هوا صاف است، نخستین رمان او در ۲۹ سالگی‌ منتشر شد. آخرین رمانش، ولاد، نیز فضایی خون‌آشامی دارد.

فوئنتس از زمره نویسندگانی است که همچنان به نوشتن با قلم پای‌بند است. او در مصاحبه‌ای گفته: «من صبح‌ها می‌نویسم و این کار را تا ساعت ۱۲:۳۰ دقیقۀ ظهر ادامه می‌دهم و در ادامه، به شنا می‌روم و ناهار می‌خورم. بعدازظهرها هم کتاب می‌خوانم و به پیاده‌روی می‌روم تا ذهنم برای نوشتن در روز بعد آماده شود.

مرگ آرتیمو کروز، درخت پرتقال، ولاد، سر هیدرا و کنستانسیا از جمله آثار اوست.


مترجم

مختصری درباره مترجم

زهرا نعیمی

در حال حاضر مطلبی درباره زهرا نعیمی مترجم کتاب 68 پاریس پراگ مکزیک در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه «ارتباط با ما» درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر خود، مترجم هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه «ارتباط با ما» ارسال نمایید.

زهرا نعیمی

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید