1
بنر بالای صفحه
IdeBook.ir

کتاب ویتگنشتاین-ویتگنشتاین

معرفی کتاب ویتگنشتاین-ویتگنشتاین

3.9 (4)
کتاب ویتگنشتاین-ویتگنشتاین(ده دقیقه جدل میان دو فیلسوف بزرگ)، اثر دیوید ادموندز - جان آیدینو ، با ترجمه حسن کامشاد ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1399 توسط انتشارات نشر نی ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد.
ناموجود

این محصول ممکن است با عنوان یا انتشارات دیگری موجود باشد، مجموعه آنها را اینجا ببینید.

محصولات بیشتر

فهرست

  • کتاب ویتگنشتاین پوپر و ماجرای سیخ بخاری اثر جان آیدینو مترجم حسن کامشاد منتشر شده است 
    در شامگاه ۲۵ اکتبر ۱۹۴۶، در اتاقی شلوغ و پرهیاهو در کیمبریج، لودویگ ویتگنشتاین و کارل پوپر برای اولین و آخرین بار با هم روبه‌رو شدند و تقریباً بلافاصله شایعه در اکناف جهان پیچید که این دو، مجهز به سیخ‌های آختهٔ بخاری، به جان هم افتادند...«آن ده دقیقه بنیاد جهان فلسفهٔ غرب را حسابی تکان داد... نویسندگان داستان بسیار خوبی پیدا کرده‌اند و ماجرا را به طرزی دلپذیر باز می‌گویند.»John Banville, Irish Times  «فکر بکری است که انسان حادثهٔ مبهم ناچیزی را برگیرد و آن را نقطهٔ آغاز بررسی فلسفهٔ این قرن [بیستم]، و همهٔ رویدادهای تاریخی شکل دهندهٔ آن، قرار دهد. به نظر من نویسندگان هم درک بسیار خوبی از افکار فلسفی دارند و هم توانی شایان برای توضیح و تبیین آن‌ها».Michael Frayan  «عالی... اگر درست است که مردم در سال‌های اخیر فلسفه را صرفاً دلداری، گونه‌ای مرهم روح، می‌پندارند، این کتابی است که آن‌ها را شفا می‌بخشد».Professor Simon Blackburn, Sunday Times   «[نویسندگان] دیدار پوپر و ویتگنشتاین را بسان برخورد تایتانیک و کوه یخ گریزناپذیر می‌سازند». مجلهٔ تایم

مشخصات محصول

نویسنده: دیوید ادموندز - جان آیدینو
ویرایش: -
مترجم: حسن کامشاد
تعداد صفحات: 357
انتشارات: نشر نی
وزن: 409
شابک: 9789643127237
تیراژ: -
سال انتشار: 1399
تصویرگر: -
نوع جلد: -

معرفی محصول

کتابی است خواندنی و طنزآمیز از دیوید ادموندز و جان آیدینو و با ترجمه‌ی حسن کامشاد. انجمن علوم اخلاقی کمبریج -گروه بحث و گفت‌وگوی هفتگی فلاسفه‌ی دانشگاهی و دانشجویان فلسفه- یکی از نشست‌های متعارف خود را در شامگاه جمعه ۲۵ اکتبر ۱۹۴۶ تشکیل داد. طبق معمول اعضای انجمن در ساعت هشت و نیم شب در کالج کینگ در چند اتاق متصل به هم -شماره‌ی سه پلکان اِیچ- گرد آمدند.

سخنران میهمان آن شب، دکتر کارل پوپر، از لندن می‌آمد تا خطابه‌ای به ظاهر بی‌آزار را با عنوان «آیا مسئله‌ی فلسفی وجود دارد؟» ایراد کند. یکی از حاضران، پروفسور لودویگ ویتگنشتاین رئیس هیئت مدیره انجمن بود که بسیاری او را بااستعدادترین فیلسوف زمان خودش می‌شمردند. برتراند راسل هم آنجا بود که در فلسفه و نیز مبارزات سیاسیِ چپ شهرت جهانی داشت.

پوپر اخیراً به سِمت دانشیار منطق و روش علمی در مدرسه‌ی اقتصاد لندن منصوب شده بود. او از خانواده‌ای یهودی-اتریشی بود، سال‌های جنگ را در زلاندنو به تدریس گذرانده بود و تازگی به انگلستان آمده بود. جامعه‌ی باز و دشمنان آن، ویران‌سازی بی‌امان توتالیتاریسم،که او در روز ورود نازی‌ها به اتریش شروع به نگارش کرد و سرنوشت جنگ که ورق خورد به پایان رساند، همان ایام در بریتانیا انتشار یافته بود. کتاب بلافاصله ستایش گروه نخبه‌ای -از جمله برتراند راسل- را برانگیخت.

این تنها موقعی بود که این سه فیلسوف بزرگ -راسل، ویتگنشتاین و پوپر- با هم یک‌جا بودند. با این حال، هنوز اختلاف هست که آن روز دقیقاً چه روی داد. آنچه مسلم است بگومگویِ شدیدی بین پوپر و ویتگنشتاین درباره‌ی ماهیت اصلی فلسفه درگرفت -یکی می‌گفت تردید نیست که مسائل فلسفی وجود دارد (پوپر) دیگری می‌گفت نه این‌ها صرفاً معماست (ویتگنشتاین). این مشاجره فوراً به صورت افسانه‌ای درآمد. یک روایت اولیه حادثه می‌گوید که پوپر و ویتگنشتاین برای به کرسی نشاندن حرف خود سیخ‌های تفته‌ی بخاری را به طرف هم نشانه رفتند. پوپر در خاطراتش می‌نویسد: «عجیب است که اندکی بعد نامه‌ای از زلاندنو دریافت کردم، نویسنده می‌پرسید راست است که من و ویتگنشتاین سیخ بخاری به دست، با هم گلاویز شده‌ایم!»

آن ده دوازده دقیقه‌ی ۲۵ اکتبر ۱۹۴۶ هنوز به‌شدت موضوع مناقشه است. یک اختلاف‌نظر، بیش از همه، همچنان با شور و حرارت بر جا مانده است: آیا آنچه کارل پوپر بعدها منتشر کرد روایتی نادرست از ماجرا بود؟ یعنی دروغ گفت؟

اگر دروغ گفت، این عمل فقط با آب و تاب دادنِ بی‌شائبه‌ی واقعیت نبود. اگر دروغ گفت، دروغش مستقیماً با دو آرزوی عمده‌ی زندگی او ربط داشت: یکی -در زمینه‌ی نظری- شکستِ فلسفه‌ی زبان که آن‌چنان در قرن بیستم رونق یافته بود و دیگری -در زمینه‌ی شخصی- پیروزی بر ویتگنشتاین، جادوگری که مزاحم پیشرفت کار او بود.

روایت پوپر در زندگینامه‌ی فکری‌اش، جست‌وجوی بی‌پایان آمده است که در ۱۹۷۴ منتشر شد. پوپر تأکید می‌ورزد که وی شماری مسائل واقعی فلسفه را در میان نهاد. ویتگنشتاین بی‌درنگ همه‌ی آن‌ها را رد کرد. پوپر به خاطر می‌آورد که ویتگنشتاین با حالتی عصبی با سیخ بخاری بازی می‌کرد و آن را برای تأکید گفته‌هایش، مانند میزانه‌ی رهبری ارکستر، در هوا تکان می‌داد. در این هنگام پوپر چیزی درباره‌ی جایگاه اخلاقیات می‌گوید، و ویتگنشتاین از او می‌خواهد مثالی از قواعد اخلاقی بیاورد. جواب دادم: «تهدید نکردن میهمان سخنران با سیخ بخاری.» ویتگنشتاین با شنیدن این حرف سیخ را به خشم پایین انداخت و با داد و فریاد از اتاق بیرون رفت و در را محکم پشت خود کوبید!

در ۱۹۹۴ که پوپر درگذشت، روزنامه‌ها در سوگنامه‌هایشان داستان را به نقل از او کلمه به کلمه تکرار کردند (از جمله تاریخ نادقیق جلسه را -۲۶ به جای ۲۵ ماه). سه سال بعد، خاطرات یکی از حاضران در صورتجلسه‌ی یکی از فرهیخته‌ترین مؤسسات انگلستان، آکادمی بریتانیا، درج شد و باز به ذکر همین رشته حوادث پرداخت. نویسنده جانشین پوپر در مدرسه‌ی اقتصاد لندن، پروفسور جان واتکینز بود و روایت او توفانی از اعتراض در پی داشت و موجب مبادله‌ی شماری نامه‌ی تند و تیز در صفحات ضمیمه‌ی ادبی تایمز لندن شد. یکی از هواخواهان دو آتشه‌ی ویتگنشتاین که خود در آن گردهمایی شرکت داشت، پروفسور پیتر گیچ، روایت پوپر را مردود شمرد و آن را سراپا نادرست خواند و این نخستین‌بار نبود که پروفسور گیچ این اتهام را وارد می‌کرد. مکاتبات شدیداللحنی در پی آمد و شاهدان یا هواخواهان بعدی دو قهرمان داستان به معرکه پیوستند.

گوشه ای از کتاب

ویتگنشتاین پیش‌بینی می‌کرد چنانچه آلمان به دست نازی‌ها افتد وضع بی‌اندازه وخیم می‌شود: فکرش را بکن اگر حکومت کشوری به دست گروه‌های گانگستر بیفتد چه وضعی پیش می‌آید. دوران سیاه قرون وسطا دوباره در راه است. من تعجب نمی‌کنم… که شاهد فجایعی چون زنده‌سوزی افراد به عنوان جادوگر باشیم. ولی، با وجود این پیشگویی‌های تیره و تار، از تأثیر آن‌ها بر اتریش وی ظاهرا دلواپسی نداشت. معلوم است که ایام تحصیلی دبیرستان لینتس را به یاد نمی‌آورد چگونه آدولف هیتلر چهارده ساله، دو کلاس پایین‌تر از او، گلِ گندمی به یقه‌اش نصب می‌کرد که نشان بستگی به آلمان بزرگ بود، پرچم سرخ و سیاه و طلایی رایش را تکان می‌داد و به جای سلام به دوستانش فریاد می‌زد: هَیل. که آلمانیِ درود است. از این رو لودویگ شایعات روزنامه‌ها را که آلمان درصدد اعزام قوا به وطن اوست، به تمسخر گرفت: «هیتلر اتریش را نمی‌خواهد. اتریش به هیچ دردش نمی‌خورد.»

ویتگنشتاین فیلسوف بهتری بود تا غیب‌گو. این عقیده‌ی او درست در آستانه‌ی وقوع آنشلوس (الحاق اتریش به آلمان) ابراز شد: وقتی روز بعد موریس دروری به او گفت که هیتلر واقعاً کشورش را تسخیر کرده است، ویتگنشتاین در نهایت تعجب من، چندان مشوش نشد. پرسیدم آیا خواهرانش در خطر نیستند؟ پاسخ داد: «آن‌ها چنان مورد احترام‌اند که احدی جرأت ندارد به آن‌ها دست دراز کند.» که دست‌کمی از حرف بیست سال پیش برادرش، پاول، به او در مورد موقعیت ویتگنشتاین‌ها در جامعه‌ی اتریش نداشت. ولی ویتگنشتاین در باطن بیش از آنچه وانمود می‌کرد نگران بود.

در وین، حقیقت زود رخ نمود -و پاول بهت‌زده اذعان کرد که آن‌ها را حالا یهودی می‌شمرند. اگر دیگران هم واقعاً چنین پندارند، سرشان سخت در خطر خواهد بود. سرکوبی یهودیان اتریش به مراتب وحشیانه‌تر از خود آلمان بلافاصله شروع شد- گویی اتریشی‌ها می‌خواستند گذشته را تلافی کنند.

هنوز دو روز از نطق هلدن پلاتزِ هیتلر نگذشته، قضات و کارمندان یهودی دولت از کار برکنار شدند، صاحبان صنایع سرشناس به قتل رسیدند و پزشکان و حقوقدانان را مجبور کردند، در حالی که جمعیت ظفرمند سر آن‌ها داد می‌زد، شعارهای ضد آنشلوس را با مسواک از پیاده‌روها بسایند. آپارتمان‌ها، دکان‌ها وکار و کاسبی کلیمی‌ها غارت شد.

به نوشته‌ی یک ناظر انگلیسی، نرمن بنتویچ: «به هیچ‌کس رحم نکردند.» همو به یاد می‌آورد: «سبعیت، پیگرد، یأس و نومیدی دامنگیر یکی از بافرهنگ‌ترین جوامع یهودی جهان و از نظر تعداد سومین در اروپا شد. صف‌های بالا بلندی در بیرون کنسولگری‌های کشورهای احیاناً میزبان تشکیل گردید. طول این صف‌ها به فرسنگ‌ها می‌رسید و همه دائم در معرض حمله بود.»

در ماه آوریل رای ۷۱/۹۹ درصد مردم به سود اتحاد با آلمان مبین چندان نادقیقی از احساسات مردم اتریش نبود چون هیتلر پیشاپیش اتحاد را تحقق بخشیده بود و در ضمن باید توجه داشت که تبلیغاتِ همه‌پرسی و نیز خودِ رأی‌گیری در حضور و در زیر فشار نازی‌ها به عمل آمد و کلیسای کاتولیک هم قویاً از پیروانش خواست به عنوان وظیفه‌ی ملی به الحاق اتریش رأی دهند. اندکی پس از رأی، گورینگ اعلام کرد که وین در ظرف چهار سال آزاد از یهودیان خواهد شد: باید بروند. اما زادگاه هیتلر، لینتس، بی‌درنگ از یهودیان پاکسازی می‌شود.

نویسنده

دیوید ادموندز

دیوید ادموندز

در حال حاضر مطلبی درباره دیوید ادموندز نویسنده ویتگنشتاین-ویتگنشتاین در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.


جان آیدینو

جان آیدینو

در حال حاضر مطلبی درباره جان آیدینو نویسنده ویتگنشتاین-ویتگنشتاین در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.

مترجم

حسن کامشاد

در حال حاضر مطلبی درباره حسن کامشاد مترجم کتاب ویتگنشتاین-ویتگنشتاین در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر خود، مترجم هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.

حسن کامشاد

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید