جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
378,810
مؤنثی پشت سر تار کویین صراحتاً چشم غره رفت. آمرن با صداقتی به اندازه ی صداقت مار اضافه کرد: «البته تسلیت میگویم.»
شرور بی رحم این چیزی بود که آمرن و ریس بودند.... چیزی که قرار بود من برای آن مردم به نظر بیایم. ریس به من اشاره کرد. فکر نمیکنم شما دو نفر هیچ وقت رسماً در دل کوه به هم معرفی شدید تارکویین فیرا فیرا تار کویین خبری از عنوان نبود. یا برای این که عصبی شان کند یا چون از نظر ریس اتلاف وقت بود. چشم های تارکویین - آبی کریستالی مبهوت کننده - روی من ثابت شدند.
تو را یادم می آید تو را یادم می آید تو را یادم می آید.
الرد عالی رتبه لبخند نزد.
حالت چهره ام را بی حس و کمی بی حوصله نگه داشتم. نگاهش سمت سینه ام رفت سمت پوست برهنه ای که با یقه ی هفتی پهن پیراهنم نمایان شده بود طوری که انگار میتوانست ببیند آن جرقه ی زندگی نیرویش کجا رفته بود.
ریس آن نگاه را دنبال کرد. سینه هایش واقعاً بی نظیر هستند مگر نه؟ به
خوشمزگی سیب رسیده
در برابر تمایل به اخم کردن مقاومت کردم و در عوض توجه ام را سمتش لغزاندم با همان سستی ای که ریس به من و به دیگران نگاه کرده بود. من را بگو که فکر میکردم جذب لبهایم شده ای تعجبی توام با شادی چشمهای ریس را روشن کرد. در یک آن درونشان بود و بعد از بین رفت. هر دو دوباره به میزبانهایمان نگاه کردیم که هنوز چهره های شان سخت و پشتشان خشک بود.
تار کویین انگار جو میان همراهانم و من را سبک سنگین کرد، بعد با احتیاط گفت: «به نظر میرسد ماجرایی هست که باید تعریف کنی.
نیرا از چنگ آمارانتا زنده بیرون آمده است. اما با بازگشت به دربار بهار متوجه میشود شاید بهای گرافی را برای نجات دنیای پریان پرداخته باشد. اگرچه اکنون قدرت های پریان عالی رتبه را به دست آورده قلبش هنوز انسان است.
و نمی تواند کارهای هولناکش را از یاد ببرد. فيرا معامله اش با ریسند لرد عالی رتبه ی دربار شب را هم از یاد نبرده است. در حالی که فیرا سعی می کند راهش را به بیرون دام تاریک سیاست، قدرت و عشق پیدا کند. دشمنی شرورتر خودش را نشان می دهد که ممکن است فیرا کلید نابودی اش باشد... البته اگر بتواند از موهبت های و همناکش استفاده کند، قلب شکسته اش را التیام بخشد و تصمیم بگیرد چطور میخواهد آینده ی خودش و جهان از هم گسسته را شکل دهد.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک