کتاب به وقت شکنجه و باروت را می
توانید با استفاده از روش های زیر با سایرین به اشتراک بگذارید.
قیمت قبل
کتاب به وقت شکنجه و باروت
به وقت شکنجه و باروت
موجود
3.9 (4)
معرفی محصول
«به وقت شکنجه و باروت» رمانی است از جردن هارپر؛ تریلری خواندنی و نفسگیر با موقعیتها و فضاهای تعلیقی درخشان. پالی یازده ساله، دخترک خجالتی و البته باهوشی که همیشه یک خرس اسباببازی در بغل دارد، یکی از شخصیتهای اصلی این رمان است. گرههای داستانی زمانی پررنگ میشود که پالی کاملاً نامنتظره با پدرش، نیت، که تازه از زندان آزاد شده، در سرقتی همدست میشود. پدر پالی با ماشینی که سرقت کرده، جلوی در مدرسه به دنبال او میآید و این دروازهی ورودی است به جهان سرقت، خشونت و مواجههای دائمی با مرگ.
نیت دشمنان زیادی در زندان پیدا کرده، یک دارودستهی خلافکار، به نام آریان، در صدد هستند تا بهوسیلهی اعضای خود در خارج از زندان، نیت را پیدا کرده و کلکش را بکنند. آنها قبلتر نیز همسر نیت را کشتهاند، یعنی مادر پالی، و کشتن پالی هدف بعدی آنهاست.
زندگی نیت و پالی خیلی زود به یک زندگی پر از دلهره، فرار از دست پلیس و اعضای گروه خلافکار، شبهای بیخوابی در متلها و… تبدیل میشود و در این بین پالی باید خیلی زود بزرگ شود و موقعیتهای خطرناک اینچنینی و مقابله با آنها را درک کند.
پدر و دختر پیوند قدرتمندی با یکدیگر مییابند، اما آیا این اتحاد باعث میشود از شرایط خطرناک فعلی رها شوند؟ آیا آنها قادر به زندگی صادقانه و بدون ترس خواهند بود؟
دختر و پدرش یکسره تا طلوع آفتاب صبح روز بعد خوابیدند. با صدای بلند در زدن از خواب بیدار شدند. مرد سریع هفتتیر به دست از جا پرید، احتمالاً با هفتتیر به رختخواب رفته بود و آن را زیر متکایش گذاشته بود.
هفتتیر به دست کنار در ورودی ایستاد و پردهها را اندکی کنار زد. پیرزنی را دیدند کنار یک چهار چرخهی خدمتکاری. پدرش هفتتیر را پنهان کرد.
در را که باز کرد، نور آفتاب چشمش را زد. با حرکت دست به زن اشاره کرد که به نظافت نیاز ندارند. خدمتکار به زبان اسپانیایی و سریع صحبت میکرد. پدر گنگ و خاموش نگاهی به او انداخت. پالی حدس زد مرد حتی یک کلمه از حرفهای زن را متوجه نشده. پالی کمی اسپانیایی بلد بود.
دختر گفت: «نو، گراسیاس سینیوریتا (نه، ممنون خانم).» لحن صدایش برای خودش هم مضحک به نظر میرسید. چند روزی بود که اصلاً کلامی به زبان نیاورده بود.
خدمتکار سری تکان داد و دور شد. پدرش هفتتیر را پرت کرد روی تختخوابش و با دو دست صورتش را مالید. پالی با زبانش دندانهایش را شمرد. به مردی فکر کرد که دیشب کمرش با زغال سوخته بود. میدانست اتفاق بدی افتاده. میدانست باید از اتفاقی که دیشب افتاده منزجر باشد؛ اما نبود.
در حال حاضر مطلبی درباره جردن هارپر
در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش
محتوا،
به
مرور،
نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه
به
تعداد
بسیار
زیاد
نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری
زمانبر
خواهد
بود؛
لذا
در
صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه
ارتباط با ما
درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت
قرار
خواهد
گرفت.ضمنا
اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر
خود،
نویسنده
هستید
و
تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و
دعوت
کنید،
می
توانید
محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ما
ارسال
نمایید.
در حال حاضر مطلبی درباره داریوش دل آرا
در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش
محتوا،
به
مرور،
مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه
به
تعداد
بسیار
زیاد
مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری
زمانبر
خواهد
بود؛
لذا
در
صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه
ارتباط با ما
درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت
قرار
خواهد
گرفت.ضمنا
اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر
خود،
مترجم
هستید
و
تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و
دعوت
کنید،
می
توانید
محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ما
ارسال
نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک