1
بنر بالای صفحه
IdeBook.ir
  • فروش ویژه

کتاب سالی که از آسمان افتادیم

معرفی کتاب سالی که از آسمان افتادیم

3.4 (2)
کتاب سالی که از آسمان افتادیم، اثر ایمی سریگ کینگ ، با ترجمه مهسا خراسانی ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1400 توسط انتشارات پرتقال ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد.
موجود
قیمت ایده بوک: 249,000 30%

174,300

موضوعات مرتبط

محصولات بیشتر
سالی که از آسمان افتادیم

مشخصات محصول

نویسنده: ایمی سریگ کینگ
ویرایش: -
مترجم: مهسا خراسانی
تعداد صفحات: 279
انتشارات: پرتقال
وزن: 220
شابک: 9786004629850
تیراژ: -
سال انتشار: 1400
تصویرگر: -
نوع جلد: شمیز

معرفی محصول

(داستان های نوجوانان آمریکایی،قرن 21م،مناسب بالای 12 سال)

چکیده

معرفی مختصر کتاب لیبرتی عاشق فضاست. عاشق شهاب سنگ و ستاره‌ها و صورت‌های فلکی. لیبرتی عاشق پدر و مادر و خواهرش هم هست. او دوست دارد طرز نگاه مردم دنیا را به آسمان عوض کند. بیشتر مردم، صورت‌های فلکی و ستاره‌ها را طبق کتاب‌های درسی و علمی می‌بینند؛ اما لیبرتی روش دیگری بلد است. او جور دیگری به ستاره‌ها نگاه می‌کند. با آن‌ها حرف می‌زند و قول و قرار می‌گذارد و آن‌ها هم جوابش را می‌دهند؛ اما روزی در ماه ژانویه، لیبرتی و خانواده‌اش از آسمان به زمین می‌افتند. همان روز که پدر لیبرتی خانواده را ترک می‌کند. همان روز که خانواده‌شان سه‌نفری می‌شود. لیبرتی و مامان و جیلی.

مقدمه

روز جمعه وقتی از مدرسه برگشتیم خانه مامان و بابا از من و جیلی خواستند بنشینیم. ماه ژانویه بود و بیرون هوا سرد بود. دو طرف کوچه ی جلوی خانه مان برف تلنبار شده بود. از ایستگاه اتوبوس تا خانه حدود چهارصد متر راه است و وقتی رسیدیم داخل بابا برایمان شکلات داغ درست کرد. ما نشستیم روی مبل قرمز بابا و مامان نشستند روی مبل سبز. مامان گفت: «من و باباتون داریم از هم جدا میشیم. اون آخر هفته از اینجا میره. مطمئنم خودتون فهمیدین اوضاع بین ما خوب نیست. متأسفیم که مجبور بودین مدام سروصدای جروبحثهای ما رو بشنوین؛ اما مهم اینه که باز هم هردوی ما رو میبینین و دیگه اینکه هر دومون شما رو خیلی خیلی دوست داریم.»


بابا گفت: من رو مدام میبینین میخوام چند تا تخت بخرم؛ بنابراین هر وقت دلتون خواست میتونین بیاین و پیش من بمونین» موقع حرف زدن به چشمهای ما نگاه نمیکرد بیشتر اوقات زل زده بود به فرش مامان گفت ازتون میخوایم درباره ی هر چیزی که ذهنتون رو مشغول کرده با ما حرف بزنین و در مورد احساسی که دارین نگران نباشین چون هر احساسی که داشته باشین کاملاً طبیعیه.» نگران احساساتم نبودم احساساتم به ترتیب این طوری بودند آسودگی سردرگمی و ترس احتمالاً احساسات دیگری هم داشتم اما این سه تا از همه واضح تر بودند جیلی غرق در غم و غصه بود بدنش میلرزید خودم را به او نزدیک کردم و دستم را دور گردنش انداختم

گوشه ای از کتاب

دوشنبه ۲۵ مارس ۲۰۱۹


دوشنبه صبح پاتریک نولان در ایستگاه اتوبوس زیر لب حرف می زند. می گوید حقمان بوده که جمعه شب صاعقه به خانه مان خورده. جیلی ببرش را محکم تر فشار می دهد و من با نگاه به پاتریک می گویم اگر دهانش را نبندد دکور صورتش را به هم میریزم این اتفاق یک روز در میان تکرار میشود؛ یعنی روزهایی که مادر پاتریک نمی تواند او را به مدرسه برساند. البته از روزی شروع شد که بابا از خانه رفت.


قبل از آن پاتریک یا از جیلی خواستگاری میکرد یا باهم در جنگل بازی های سرگرم کننده میکردند یا بعد از اینکه از سورتمه سواری برمی گشتیم، می آمد توی آشپزخانه ی ما می نشست و شکلات داغ مینوشید. رفتن بابا باعث شد رفتار نولانها به طور کلی عوض شود. بالاخره بعد از اینکه پاتریک یکی دو دقیقه دیگر هم به پچ پچ کردن ادامه می دهد، جیلی میزند زیر گریه قطرات اشک تندتند از چشم هایش سرازیر است. پاتریک هم این را میبیند و صدایش را بلندتر می کند. پچ پچ کنان می گوید: «همه میدونن هر خانواده ای به مرد احتیاج داره


ای کاش این حرف را نشنیده بودم


اگر نشنیده بودم لازم نبود شانه های پاتریک را بگیرم و بگویم: «خفه شو احمق فسقلی.»


اگر این حرف را نزده بودم لازم نبود فین من را از برادرش جدا کند و


بگوید: «دستت رو به برادر من نزن.»

پشت جلد

لیبرتی عاشق فضاست


عاشق شهاب سنگ و ستاره ها و صورتهای فلکی لیبرتی عاشق پدر و مادر و خواهرش هم هست.


او دوست دارد طرز نگاه مردم دنیا را به آسمان عوض کند.


بیشتر مردم صورتهای فلکی و ستاره ها را طبق کتابهای درسی و علمی میبینند. اما لیبرتی روش دیگری بلد است او جور دیگری به ستاره ها نگاه میکند. با آنها حرف میزند و قول و قرار میگذارد و آنها هم جوابش را میدهند


اما پدر لیبرتی خانواده را ترک میکند.


روزی در ماه ژانویه لیبرتی و خانواده اش از آسمان به زمین می افتند. همان روز که همان روز که خانواده شان سه نفری میشود لیبرتی و مامان و جیلی دیگر از بابا خبری نیست.


آیا لیبرتی میتواند طرح جدیدی از ستاره ها رسم کند و با کمک آن خانواده اش را دوباره دور هم جمع کند؟

نویسنده

ایمی سریگ کینگ

ایمی سریگ کینگ

در حال حاضر مطلبی درباره ایمی سریگ کینگ نویسنده سالی که از آسمان افتادیم در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.

مترجم

مهسا خراسانی

در حال حاضر مطلبی درباره مهسا خراسانی مترجم کتاب سالی که از آسمان افتادیم در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر خود، مترجم هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.

مهسا خراسانی

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید