170,000
نهایی موشک رو تمام کنن قلبتون اومده توی دهنتون یه فکری هست که از سرتون بیرون نمیره - بس کن ،کریستوفر دارم میبینم چه کار میکنی - و اون فکر اینه اون بالا چه شکلیه؟ چه حسی داره؟
بررسی های قبل از پرواز انجام شد.
آماده سازی های نهایی موشک انجام شد.
برد لبه های صندلی اش را محکم گرفت.
می دانست آن بالا چه شکلی است. از آن بالا، زمین شبیه توپ آبی درخشانی میشود که توی تاریکی میدرخشد فقط برای او. این را هم میدانست که چه حسی دارد تابستانها گاهی با برادرهایش به
استخر محله میرفت شیرجه میزد زیر آب و تا وقتی میتوانست همان جا میماند. حس میکرد وسط کهکشان معلق شده نه روی دو پا ایستاده بود.
نه توی هوا شناور بود فضا هم چنین حسی داشت. هدست خش خش کرد
خانم سالانگا گفت: «همه ی سیستمها فعال همه ی موتورها روشن زمین زیر پای برد لرزید انگار هیولایی غول پیکر داشت بیدار میشد. فشار سیستم های موتوری تنظیم شد فضاپیما تلق تلوق کرد و دریچه هایش باز و بسته شدند غرش زمین شدیدتر شد و به صندلی و پشت رانهای برد رسید. جهان ،لرزید لرزید لرزید چنان شدید که برد ارتعاشش را در تک تک استخوانهای بدنش حس میکرد. خانم سالانگا گفت همین طور که فضاپیما برای صعود آماده میشه کشش جاذبه روی بدنتون بیشتر میشه به این میگن گرانش مصنوعی به هل محکم به جلو باعث افزایش گرانش مصنوعی میشه و یک دفعه میرین رو هوا.»
بله برد روی هوا بود. رها در این لحظه هیچ چیز او را به زمین وصل نمی کرد.
در سال ۱۹۸۶ قرار است فضاپیمای چلنجر به فضا پرتاب شود. ناسا ترتیبی داده تا پخش ماهواره ای پرتاب فضاپیما از طریق تلویزیونهای بسیاری از مدارس آمریکا پخش شود تا دانش آموزان بتوانند کریستا مک اولیف را ببینند که به عنوان اولین معلم به فضا می رود. برد که آرزو دارد اولین زن فرمانده فضاپیما باشد یکی از این تماشاچیان است. او همراه دو برادرش فیچ و کش در خانواده ای ناآرام و متشنج و غیر قابل پیش بینی . زندگی میکند هر کدام در عالم تنهایی شان با رؤیاها و آرزوهایشان دست و پنجه نرم می کنند و در عالم بیرون برای این رؤیاها میجنگند و خیال بافی میکنند. رؤیاهایی که آن قدر با هم متفاوت هستند که این خواهر و برادرها را از هم دور کرده است اما زندگی چهره های زیباتری هم برای نشان دادن دارد، فقط باید آن را در جای درست و زمان درست پیدا کرد.
در حال حاضر مطلبی درباره ارین انترادا کلی نویسنده یک روز به آسمان خواهم رفت در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
در حال حاضر مطلبی درباره نیلوفر امنزاده مترجم کتاب یک روز به آسمان خواهم رفت در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر خود، مترجم هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک