جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
230,520
نهایی موشک رو تمام کنن قلبتون اومده توی دهنتون یه فکری هست که از سرتون بیرون نمیره - بس کن ،کریستوفر دارم میبینم چه کار میکنی - و اون فکر اینه اون بالا چه شکلیه؟ چه حسی داره؟
بررسی های قبل از پرواز انجام شد.
آماده سازی های نهایی موشک انجام شد.
برد لبه های صندلی اش را محکم گرفت.
می دانست آن بالا چه شکلی است. از آن بالا، زمین شبیه توپ آبی درخشانی میشود که توی تاریکی میدرخشد فقط برای او. این را هم میدانست که چه حسی دارد تابستانها گاهی با برادرهایش به
استخر محله میرفت شیرجه میزد زیر آب و تا وقتی میتوانست همان جا میماند. حس میکرد وسط کهکشان معلق شده نه روی دو پا ایستاده بود.
نه توی هوا شناور بود فضا هم چنین حسی داشت. هدست خش خش کرد
خانم سالانگا گفت: «همه ی سیستمها فعال همه ی موتورها روشن زمین زیر پای برد لرزید انگار هیولایی غول پیکر داشت بیدار میشد. فشار سیستم های موتوری تنظیم شد فضاپیما تلق تلوق کرد و دریچه هایش باز و بسته شدند غرش زمین شدیدتر شد و به صندلی و پشت رانهای برد رسید. جهان ،لرزید لرزید لرزید چنان شدید که برد ارتعاشش را در تک تک استخوانهای بدنش حس میکرد. خانم سالانگا گفت همین طور که فضاپیما برای صعود آماده میشه کشش جاذبه روی بدنتون بیشتر میشه به این میگن گرانش مصنوعی به هل محکم به جلو باعث افزایش گرانش مصنوعی میشه و یک دفعه میرین رو هوا.»
بله برد روی هوا بود. رها در این لحظه هیچ چیز او را به زمین وصل نمی کرد.
در سال ۱۹۸۶ قرار است فضاپیمای چلنجر به فضا پرتاب شود. ناسا ترتیبی داده تا پخش ماهواره ای پرتاب فضاپیما از طریق تلویزیونهای بسیاری از مدارس آمریکا پخش شود تا دانش آموزان بتوانند کریستا مک اولیف را ببینند که به عنوان اولین معلم به فضا می رود. برد که آرزو دارد اولین زن فرمانده فضاپیما باشد یکی از این تماشاچیان است. او همراه دو برادرش فیچ و کش در خانواده ای ناآرام و متشنج و غیر قابل پیش بینی . زندگی میکند هر کدام در عالم تنهایی شان با رؤیاها و آرزوهایشان دست و پنجه نرم می کنند و در عالم بیرون برای این رؤیاها میجنگند و خیال بافی میکنند. رؤیاهایی که آن قدر با هم متفاوت هستند که این خواهر و برادرها را از هم دور کرده است اما زندگی چهره های زیباتری هم برای نشان دادن دارد، فقط باید آن را در جای درست و زمان درست پیدا کرد.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک