معرفی مختصر کتاب در این کتاب سعی شده زندگی و اندیشههای "هوسرل" با تکیه بر آثار او بازگویی و تحلیل شود. نگارنده فلسفهی هوسرل را به سه دورهی کلی تقسیم میکند که عبارتاند از: "آغاز پدیده شناسی به مثابهی تلاش برای تاسیس "فلسفهای نخستین" به مثابهی ریاضیات عمومی معرفت (پژوهشهای منطقی)؛ این تلاش با طرح "تحویلگرایی"، طبیعیگرایانه و روان شناختی اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم همراه بود. در این مرحله هوسرل به پیروی از برنتانو بر شهود بیواسطه تکیه میکرد اما با جنبهی تجربی روان شناسی او سازگاری نداشت. شعار هوسرل "بازگشت به خود چیزها" بود و تحلیل دادههای شهود بیواسطه برای او وسیله دسترسی به آیدوس یا ماهیت تغییرناپذیر با ساختار عقلانی محض بود. او در جست وجوی "فلسفهای علمی" بود که در عین حال از روشهای علوم تقلید نکند. درمرحلهی بعد (ایدهها ....I)؛ توجه هوسرل به قصدیت آگاهی به عنوان پیوند دهندهی هر عمل آگاهی به اوبژهی آن و به طور کلی تلقی قصدیت به عنوان ساخت فراگیر آگاهی بود. در این مرحله بود که مرکز ثقل پدیده شناسی از اوبژ کتیویته ماهیات مثالی به سوبژکتیویتهی آگاهی محض یا استعلایی انتقال یافت. "الگوی" مغنول اینک جایگاهی کانونی در آگاهی، که هم چون سیلان بیوقفه و پویایی اعمال قصدی نگریسته میشد (درسهایی دربارهی پدیده شناسی آگاهی از زمان درونی)، به دست میآورد، اونتولوژیهای صوری و "غیر انتقادی" قبلی اکنون باید، به تعبیر لانگربه، روشنسازی تکوین قصدیشان را در آگاهی جست و جو میکردند. این صورت جدید از رادیکالیسم یا ریشهگرایی فلسفی (در مقابل ریشهگرایی "ایدهآلیسم استعلایی" بودو این راهی بود که هوسرل باید به تنهایی میپیمود. گام بعد حلول مجددیا تجسد آگاهی محض در متن وجود، و به زبان پدیده شناسی، پژوهش در مسایل تقویم اعیان بود (ایدهها...II و III و تاملات دکارتی)؛ توصیف پدیده شناختی تقویم طبیعت مادی، طبیعت حیوانی (بدن و نفس) و تقویم روح علی رغم ابهامات ذاتی و شاید لاینحلاش هنوز هم جاذبههای تاثیرگذار خویش بر فلسفهی معاصر را از دست نداده است.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک