جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
128,520
بهترین راه کمک به فقرا این است که جزو فقرا نباشیم
همه میگویند باید درآمد خود را افزایش دهیم اما کسی ابزار و راهکار عملی بیان نمی کند! همه چیز از شما شروع و به شما ختم میشود بله دقیقاً شما بهترین راه کمک به فقرا این است که جزو فقرا نباشیم برای آن دسته از افرادی که توان جسمی و زمان کافی دارند توصیه ما این است که ایتدا دانش مالی خود را افزایش و سپس ایده ای ناب را خلق کنید و برنامه ای برای اجرای آن تدوین نمایید و راه را ادامه دهید بدیهی است در ادامه ی مسیر جسارت لازم هم در شما ایجاد میشود. اما برای آن دسته از افرادی که دیگر سنی از آنها گذشته و توان ریسک کردن آنها پایین آمده است توصیه ی ما این است که سرمایه گذاری و مشارکت کنند.
به هر حال همگان مجبور به انتخاب مسیر ارتقاء مالی خواهند بود چراکه که در این زمانه تنها داشتن یک درآمد از محل کار فیزیکی کفاف مخارج زندگی را نمی دهد و چه بهتر که درآمد مازاد از محل کسب و کار و یا سرمایه گذاری مطمئن شما باشد. مردمان کشور سوئد درآمد بالایی ندارند ولی بعد از ساعت کاری به استراحت میپردازند و بر اثر کار فیزیکی زیاد بدن خود را فرسوده نمیکنند و این موجب کاهش سرانه هزینه های سلامتی در دوران کهولت میشود.
موضوع آموزش آگاهی بخشی معرفی فرصتهای سرمایه گذاری، تشویق آحاد مردم به مشارکت و توانمند سازی مالی ایشان از ۱۳۸۷/۰۹/۲۴ شروع شد. مسأله اساسی این بود
ه پدر فقیرم نگفتم که بی حقوق کار میکنم او این مسئله را درک نمی کرد و من هم نمیخواستم تلاش کنم موضوعی را توضیح دهم که خودم هم هنوز درست در کش نمی کردم. من و مایک تا سه هفته دیگر به مدت سه ساعت هر شنبه در ازای هیچ دستمزدی کار کردیم این کار مرا آزار نمیداد و روال کار آسان تر شده بود. آنچه آزارم میداد از دست دادن مسابقات سافت بال و عدم توانایی خرید کتابهای عکس دار بود.
در هفته سوم پدر ثروتمند هنگام ظهر با ماشین به فروشگاه آمد. صدای کامیون و سر و صدای زیاد موتور آن را هنگام خاموش شدن در حالی که وارد محوطه فروشگاه میشد میشنیدم او وارد فروشگاه شد و با خانم مارتین سلام و احوالپرسی کرد. بعد از آن که از اوضاع فروشگاه مطلع شد، به سمت فریزر بستنیها رفت دو تا از آنها را برداشت و پولش را پرداخت و به من و ما یک اشاره کرد و گفت: " پسرها بیایید بریم بیرون قدم بزنیم از چند خیابان رد شدیم و قدم زنان از یک زمین چمن بزرگ عبور کردیم که چند جوان داشتند در آنجا سافت بال بازی میکردند وقتی روی نیمکتی در آن دور دست نشستیم او بستنی ها را به من و مایک داد.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک