این کتاب، داستانی نمادین درباره واقعه کربلا، مصائب امام حسین (علیهالسلام) و حضرت رقیه (سلامالله علیها) است. روزی روزگاری یک جفت گوشواره در حجره جواهرفروشی زندگی میکردند. گوشوارهها، خواهرهای دوقلو بودند. دو حلقه کوچک که به هر کدام گُلی طلاییرنگ متصل بود. آنها با اینکه شبیه یکدیگر بودند، اما تفاوتهایی هم داشتند. خواهر بزرگتر، یعنی لنگه گوشوارهای که زودتر ساخته شده بود، آرامتر و خواهر کوچکتر احساساتی بود و خیلی زود اشکش درمیآمد. یک روز که دوقلوها در ویترین جواهرفروشی نشسته بودند مردی لبخند بر لب وارد شد و....مرد گوشوارهها را برای دختر کوچکش خرید. جنگی اما در شرف آغاز بود و گوشوارهها نگران بودند. همه جا سروصدا و گردوغبار بود. مردی غریب دستهایش را به سمت گوشوارهها نزدیک کرد. آنها خود را در چنگال فردی دیدند که قلب نداشت.
در حال حاضر مطلبی درباره آسیه رحمتی
در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش
محتوا،
به
مرور،
نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه
به
تعداد
بسیار
زیاد
نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری
زمانبر
خواهد
بود؛
لذا
در
صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه
ارتباط با ما
درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت
قرار
خواهد
گرفت.ضمنا
اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر
خود،
نویسنده
هستید
و
تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و
دعوت
کنید،
می
توانید
محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ما
ارسال
نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک