1
بنر بالای صفحه
IdeBook.ir
  • فروش ویژه

کتاب روایت یک خودکشی

معرفی کتاب روایت یک خودکشی

3.4 (2)
کتاب روایت یک خودکشی (ادبیات مدرن جهان،چشم و چراغ137)، اثر دیوید ون ، با ترجمه معصومه عسکری ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1400 توسط انتشارات نگاه ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد.
موجود
قیمت ایده بوک: 245,000 26%

181,300

محصولات بیشتر
روایت یک خودکشی

مشخصات محصول

نویسنده: دیوید ون
ویرایش: -
مترجم: معصومه عسکری
تعداد صفحات: 268
انتشارات: نگاه
وزن: 256
شابک: 9786003768420
تیراژ: -
سال انتشار: 1400
تصویرگر: -
نوع جلد: -

معرفی محصول

«روایت یک خودکشی» رمانی است نوشته‌ی دیوید ون. ون نویسنده‌ای اهل آلاسکا که اکنون استاد دانشگاه سان‌فرانسیسکو است. کتاب‌های او از پرفروش‌های دنیاست و آثارش به ۱۹ زبان ترجمه شده است. کتاب‌های دیوید ون برنده‌ی ۱۵ جایزه داخلی و جهانی است و در۷۰ فهرست بهترین کتاب‌های سال در ۱۰ کشور جهان ظاهر شده است. کتاب حاضر برنده‌ی جایزه‌ی گریس پالی و جایزه‌ی کتاب کالیفرنیا شده و همچنین جزء ۲۵ کتاب برتر سال در امریکا، بریتانیا، ایرلند و استرالیا شده است. این کتاب در مجله‌ی نقد ادبی تایمز و همچنین نیویورک تایمز نیز بر سکوی نقد خوش درخشیده است.

«روایت یک خودکشی» در قالب رمان نوشته شده است و متشکل از چند داستان کوتاه است. هر داستان روایتی مستقل دارد و در مجموع گزاره‌هایی را به دست می‌دهد که همه با هم اطلاعات رمان را تشکیل می‌دهند. سبک نویسنده به سبک همینگوی، توبیاس وولف و کورماک مک‌کارتی نزدیک بسیار است، ولی با اتمام کتاب خواهید گفت او دیوید ون است نه کس دیگر.

در ماهی‌شناسی یک پسربچه شاهد طلاق و خودکشی پدرش است. داستان از طریق مشاهدات پسر روایت می‌شود و در کنار توجه وی به ماهی‌ها، آخرین حرکات ناامیدانه پدرش، از جمله ترک شغل دندانپزشکی برای روی آوردن به ماهیگیری تجاری در دریای برینگ، را نشان می‌دهد.

داستان رودا ازدواج دوم پدر را روایت می‌کند و همچنین شیفتگی پسر را به نامادری جوانش به تصویر می‌کشد که یک چشمش نیمه‌باز است و این چشم به استعاره‌ای از دنیای بزرگسالی تبدیل می‌شود که پسر هنوز نمی‌تواند ببیند؛ مسائل زناشویی و ناامیدی، موضوعاتی که در واقع عناصر اصلی خودکشی پدر است.

در مجموع کتاب چینشی خارق‌العاده و خلاقانه است از زندگی دیوید ون که به گفته وی برای زنده نگه داشتن خاطره‌ی پدرش مبادرت به خلق این کتاب کرده است و بسیاری از خطوط اصلی داستان‌ها برگرفته از زندگی واقعی نویسنده و خانواده‌اش است. در آخر، چند نظر از مجلات معتبر دنیا را در مورد کتاب و نویسنده‌اش بخوانید:

هفته نامه ناشران: «یک مجموعه‌ی ابتکاری خوش‌ساخت. ون با استفاده از قدرت مشاهده قوی‌اش شخصیت‌هایی ناب، صحنه‌هایی پرتنش و شگفتی‌هایی ملموس خلق می‌کند که به نتیجه‌ای طلایی منتهی می‌شود که مطمئناً ماندگار خواهد بود.»

ساندی تایمز: «صدای جدید قدرتمندی در داستان پدیدار شده است.»

فایننشال تایمز: «خارق‌العاده! یادآور توبیاس وولف و دارای نثری به زلالی آب‌های آلاسکا.»

تایمز: «درخشان! نثر ون از همینگوی و مک‌کارتی پیروی می‌کند، اما انعطاف‌پذیری خود را دارد.»

چکیده

معرفی مختصر کتاب آن‌ها در امتداد ساحلی سراشیب که به دادت آنجا می‌رفتند، قدم می‌زدند و در سکوت دور شدند و به دماغه مجاور رسیدند. پدرش گفت فکر نمی‌کنم من بدونم بدون زن زندگی کنم. نمی گم اینجا بودن با تو عالی نیست، اما من همیشه دلم برای زندگی با زن‌ها تنگه. نمی تونم به زن‌ها فکر نکنم. نمی دونم چه مرگمِ. نمی دونم چطور می شه وقتی اصلاً زنی اینجا نیست، این طوری فکر و ذکرم اسیرشون باشه. مثل این که ما اینجا اقیانوس و کوه و درخت داریم؛ اما در واقع، انگار هیچ اینجا نیست مگه اینکه من یک زن لعنتی کنارم داشته باشم.

گوشه ای از کتاب

من جلوی تلویزیون بستنی خوردم، تکالیفم را خوب انجام دادم و شب که شد دزدکی با تفنگ پدرم برای شلیک به چراغ‌برق‌های خیابان بیرون رفتم. ظرف شش ماه کل محله را تاریک کرده بودم و بعد از اینکه چراغ‌ها را تعمیر کردند، دوباره شروع کردم به ترکاندن آن‌ها!

هیچ‌چیز برایم زیباتر از این نبود که بنشینم و با مگسک، انفجار آبی و سفید یک چراغ برق را تماشا کنم. صدای ترکیدنش شترقی می‌ترکید، بعد سکوت و بعد هم بارانی از شیشه و بعد این خرده‌شیشه‌ها برق می‌زد و چرخ می‌خورد و مثل مه توی هوا معلق می‌ماند.

جان لاین از یک نظر استثنا بود؛ چون اولین مردی بود که بیش از سه ماه دوام آورده بود. حتی آن روز در دریاچه دست و پایش را گم نکرد. هیچ حرفی نشده بود که قرار است چه مدت بماند.

هرچند من فقط سیزده سالم بود، جان به من یاد داد که وانتش را، که به آن می‌گفت گلوله نقره‌ای، برانم و به من اجازه داد که در جاده‌های فرعی ایالت سونوما تخته‌گاز بروم. اگر به پلیس می‌رسیدیم، دست تکان می‌دادیم. یادم می‌آید که چطور با سرعت صد مایل در ساعت از کنار تاکستان‌های اواخر سپتامبر می‌گذشتم، تاکستان‌هایی با رنگ‌های درهَم و برهَم بنفش، قرمز و سبز عین جلبک‌های دریایی در یک اقیانوس بزرگ بودند. جان که صدایش همیشه آرام بود، حتی وقتی لاستیک‌ها مثل صابون زیرمان لیز می‌خوردند، می‌گفت من رانندگی‌ام طبیعی است. تازه می‌گفت حتی ممکن است من روزی افسر خوبی هم بشوم.

جان خط ریش‌هایی مشکی داشت که می‌توانست آن‌ها را بالا و پایین کند. وقتی ازش پرسیدیم اهل کجاست به ما گفت از یک درخت افتاده. من پرسیدم و قبلش؟ او با انگشتان خشنش بینی‌ام را پیچاند و گفت: «برو تو رختخوابت.» کنار او و مادرم روی نیمکت نشسته بودیم. به من پوزخند زد و با شستش اتاق‌خوابم را نشان داد.

وقتی مادرم بالاخره با جان هم شکرآب شد، روی همان نیمکت بودند و من در آشپزخانه پرسه می‌زدم و از درهای کرکره‌ای دزدکی نگاه می‌کردم، جان گفت: «باشه.» و دست مادرم را در دستش نگه داشت. انگار بدون دعوا، مادرم نمی‌دانست چه باید بکند. پدرم به انحاء مختلف او را به جوش آورده و دادش را در آورده بود. در زمان حضور پدرم حتماً حق با مادرم بوده، اما در مورد جان، هم من و هم مادرم این مسئله دردناک را می‌دانستیم که چقدر می‌خواهیم جان بماند.

بعد از جان، اِمِت آمد. ماه ژانویه بود که مادرم در رؤیای سفر به لگولند و شهرت شخصی‌اش بود. با کمک امت، او میز ناهارخوری‌مان را به اتاق نشیمن کشید و پایه‌های اضافی آن را هم نصب کرد تا طول آن بیشتر شود.

نویسنده

دیوید ون

دیوید ون

در حال حاضر مطلبی درباره دیوید ون نویسنده روایت یک خودکشی در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.

مترجم

معصومه عسکری

در حال حاضر مطلبی درباره معصومه عسکری مترجم کتاب روایت یک خودکشی در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر خود، مترجم هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.

معصومه عسکری

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید