رسم بود که در اولین جلسه خواستگاری بزرگتر خانه - مادر- به همراه دختر یا دختران ازدواج کرده و عروس بزرگ تر در اتاق مهمانخانه حضور می یافتند و دختران مجرد و کوچکترها حق ورود به جلسه خواستگاری را نداشتند. مادرها صحبت می کردند و دیگر همراهان می بایست به احترام دو بزرگتر فقط گوش می کردند و حق اظهار نظر نداشتند. در ادامه زمانی که مادر به دختر دم بختش اجازه ورود می داد او می بایست در کمال سلیقه و رعایت ادب به اتاق مهمانخانه می آمد و پس از تعارف چای یا شربت خارج می شد. در همین حد خواستگاران می توانستند قد و بالا و وجاهت دختر مورد نظرشان را ببینند. گاهی اتفاق می افتاد که بر حسب اتفاق در حمام عمومی یا مراسم عروسی دختر را از نزدیک شناسایی می کردند اما در بیشتر مواقع بانوان پا به سن گذاشته ای بودند که در بین خانواده ها رفت و آمد می کردند و کارشان پیوند دادن دو خانواده با یکدیگر بود. آنان با شناسایی دختران دم بخت و وضعیت خانواده ها و داشتن آمار پسران در شرف ازدواج واسطه و عامل وصلت دو خانواده می شدند و بابت خدمتی که می کردند از خانواده داماد و گاهی حتی از خانواده عروس هم صله دریافت می کردند. اما در این خواستگاری واسطه آقا و از فامیل های زهرا خانم بود. مطابق معمول هر دو مادر پس از تعارفات اولیه و صحبت از آب و هوا و زیبایی طبیعت بهاری و جلوه تمیزی حیاط و دل انگیزی گل ها و شکوفه های درختان سیب و مواردی از این قبیل در حالیکه رفتار یکدیگر را سبک و سنگین می کردند شروع به صحبت از خانواده کردند. در ابتدا زهرا خانم خود و اعضای خانواده اش را معرفی کرد و از خصوصیات اخلاقی پسرش گفت. در این صحبت ها مکرمه خانم متوجه شد که زهرا خانم دو سالی است بازنشسته شده در آغاز معلم و سپس بیشترین زمان خدمتش مدیر و در پایان خدمت نیز مدیر دبیرستان ژاله بوده است. زهرا خانم از خانواده خودش - اوریادی بههم گفت و اینکه پدرش مسگر بوده و به رغم اینکه سواد مکتب خانه ای داشته بسیار روشنفکر و اهل کتاب و مطالعه بوده است. او وقتی علاقه دخترش را به تحصیل و حضور در جامعه می بیند به رغم جو فرهنگی آن دوره - که به دختران کمتر اجازه فعالیت در خارج از خانه داده می شد- فرزندش را حمایت و همراهی می کند و مشوق او در تحصیل می شود. زهرا خانم هم با راهنمایی پدر و خواست او پس از تحصیل توانسته بود در کسوت معلمی وارد آموزش و پرورش شود.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک