جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
266,800
از زمان نخستین چاپ کتاب تا به امروز قریب به چهار سال میگذرد. در طی این چهار سال در خلال کلاسهایم مطالب ایرادات و انتقادات چندی بر آن وارد شده است. در مقابل تعریف و تمجیدهایی نیز از آن به عمل آمده است. از فقره دوم در می گذرم و به برخی از ایراداتی که وارد شده می پردازم. نخستین و جدی ترین ایرادی که وارد شده آن است که کتاب تلاش میکند تا انقلاب را از هویت اسلامی یا دینی آن خارج کرده و آن را به یک جریان سیاسی صرف تقلیل دهد ایراد دوم آن است که کتاب آنطور که باید و شاید به نقش روحانیت و رهبری امام در انقلاب نپرداخته و به سهم ایشان در تکوین انقلاب اشاره ای بسیار کم رنگ داشته است. ایراد سوم آن است که کتاب درجه ای از استقلال سیاسی برای رژیم شاه قایل شده و در مقاطعی سیاستها و برنامه های شاه را اساساً مستقل از غرب و بالاخص آمریکا معرفی مینماید انتقاد چهارم آن است که کتاب نه تنها به اندازه کافی در مقام انتقاد از برنامه های اقتصادی رژیم شاه برنیامده، بلکه به نوعی به نظر میرسد که قصد دفاع از آنها را داشته و حتى مدعى بالارفتن سطح زندگی مردم در سالهای آخر حکومت شاه میشود
معتقدند که دست اندرکاران آمریکایی بیش از پیش از رژیم شاه حمایت می کنند. نیازی به گفتن نیست که بر اساس تحلیل مجاهدین از سیاست حقوق بشر، حمایت «غارتگران آمریکایی» از شاه می بایستی کاهش می یافت نه اینکه درست برعکس بیش از پیش رژیم افزایش یابد. ممکن است در مورد ایران فرض بگیریم که چون کاهش ابعاد دیکتاتوری منجر به سست شدن پایه های حکومت شاه میشده است، آمریکا استثنائاً از اعمال سیاست حقوق بشر در ایران چشم میپوشد اما باز هم مشکل این تحلیل مجاهدین بر طرف نمی شود. اشکال اساسی که بر سر راه این تحلیل وجود دارد این است که اگر آمریکا (بر اساس تجربیات ویتنام به زعم مجاهدین به این نتیجه می رسد که دیگر از دیکتاتورها حمایت نکند و در عوض به دنبال اعمال سیاست حقوق بشر می رود، آن وقت چگونه می شود که چنین سیاست استراتژیک و بنیادی با آمدن رئیس جمهوری جدید، رونالد ریگان، کنار گذارده میشود و دیگر نه تنها از رعایت حقوق بشر خبری نیست،
تلگرام
واتساپ
کپی لینک