معرفی مختصر کتاب "زرتشت" جوان بیزار از همهی خرافات و کجاندیشیهای مردم شهرش در پی دست یافتن به دانایی راهی سفر میشود. در این سفر با فرزانگان زیادی ملاقات داشته و پندهای بسیاری از آنان میگیرد. انواع پرستش همچون پرستش میترا، آناهیتا، اهورامزدا، موهومپرستی و... را از نزدیک دیده و به مطالعهی آنها میپردازد. سرانجام اهورامزدا را به منزلهی خالق حقیقی جهان هستی و به عنوان معبود برگزیده و به پرستش همت میگمارد. در بازگشت به میهن سخنانش به مذاق کاهنان دینی خوش نمیآید و تصمیم به از بین بردن وی دارند. زرتشت اکنون به مقام پیامبری رسیده و خوابهای متعدد و چندین سالهاش در این رابطه جامهی حقیقت بر خود پوشیده است. او ازدواج کرده و چشمانتظار فرزندش است که شهر به صورت تهدیدآمیزی برای وی و خانوادهاش ناامن میشود، بنابراین به همراه همسر، نوزاد چندروزه، برادر و شمار اندکی از یارانش راه سفر در پیش گرفته و هجرت اختیار میکند. در تمامی شهرهای بین راه مردم قصد جان ایشان میکنند و عدهی کمی با آنان همقدم میشوند، تا زمانی که به ایرانزمین و دربار "گشتاسب" میرسد. شاه نخست بر اثر تحریک موبدها از او روی گردانده و به سیاهچالش میافکند، اما پس از هفت روز و در پی رویاهای متواتر او را احضار کرده و پیامبریش را گردن مینهد. پس از این واقعه شهرهای بسیاری ایمان میآورند. تا روزی که زرتشت پیر در عبادتگاه به عبادت مشغول است و کاهنی سرمیرسد و با استفاده از یک لحظه غفلت وی، خنجری را تا دسته در پهلویش فرو میکند. زرتشت پیامبر با شادمانی از مرگ یاد میکند. کاهن برانگیختهتر، موهای بلند و سپید وی را چنگ زده، سرش را بالا گرفته و با دشنه از بدن جدا میکند.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک