جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
ناراحت بودم دلم آشوب بود اما کاری از دستم برنمی آمد. همان طور مات مانده بودم به تکه ای از دیوار بالای سرش گفت: «بیا!»
بلند شدم داد کشیدم: «خفه شوا و رفتم و در اتاق را بستم چه مدت گذشت نمیدانم نشسته بودم و تندتند کار میکردم. می دانستم که دارم بی غلط میخوانم. یعنی غلط ها را نمی بینم می دانستم که دارم بیگاری میکنم و بعد باید دوباره همه را از اول بخوانم. اما چکار باید میکردم عقلم به جایی قد نمی داد. این جورش را نه دیده و نه شنیده بودم چه می دانم؟ شاید هم معمول است شاید من از همه جا بی خبر مانده ام.
همان طور می خواندم و فکر میکردم بعد دیدم صدای شرشر آب می آید. بلند شدم و در را باز کردم باورم نمی شد. رفته بود حمام. گفتم نکند رگ دستش را بزند یا همچو کاری گوش ایستادم. آواز می خواند. زمزمه می کرد و شاپ شاپ آب را به صدا در می آورد. خیالم راحت شد. رفتم سراغ کیفش گفتم ببینم کیست توی کیفش هیچ چیز نبود نه کارت شناسایی نه تقویم و نه دفترچه تلفن. فقط یک دسته کلید بود و یک مشت لوازم آرایش و یک بسته هزار تومانی شاید یکی دو انگشتر هم بود با مثلاً دستمال کاغذی و این چیزها به مانتوش نگاه کردم اصلاً جیب نداشت از آن مانتوهای روشن اندامی بود. شلوارش هم آنجا روی دسته مبل بود و توی جیب هایش چیزی نبود.
ابی تر از گناه به دلیل حرکت و چرخش دورانی روایت شخصیت پردازی متناسب در هم آمیزی راوی اغفال گر و عناصر فراداستان و بازنمایی روان پریشی در قالب متنی با لایه های متفاوت به عنوان برنده مشترک بهترین زمان فارسی سال ۱۳۸۳ معرفی می گردد.
بیانیه مهرگان ادب (یکا) - مهرماه ۱۳۸۴
.... به سبب توفیق در ایجاد و حفظ تعلیق و کشش داستانی و تنیدن ماهرانه آن در یافت داستان توفیق در ایجاد تردید در روایتهای تاریخی با ایجاد تردید در صداقت راوی اجتناب از القای قطعیت و پیش بردن داستان به صورت چند سطحی گزینش نظرگاهی درخور برای روایت در هم ریختن موجه مرز خیال و واقعیت و توفیق در شخصیت پردازی و زبان پیراسته زمان آبی تر از گناه برنده عنوان مشترک بهترین زمان سال ۱۳۸۳ شناخته میشود.
بنیاد هوشنگ گلشیری - آذرماه ۱۳۸۴
تلگرام
واتساپ
کپی لینک