جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
درخت تنومندی در دشت، بزرگ خانه ی مامان سنجاب و بچه اش است. شب های تابستان مامان سنجاب برای سنجاب کوچولو لالایی می گوید تا بخوابد اما درخت دلش پر از غصه می شود و با خود می گوید حیف که من بچه ندارم تا او را نوازش کنم راستی که من چه قدر تنها هستم. تا اینکه یک روز یکی از میوه هایش کنده می شود قل میخورد روی چمن و از هم باز می شود و یک دختر کوچولوی سبز رنگ از آن بیرون می آید بابا درخت اسم او را برندیل می گذارد و از برگ های ظریف درخت برای او گهواره می سازد. حالا او بچه ای دارد و احساس خوشبختی می کند دردسر دختر درخت وقتی شروع می شود که بابا درخت به خواب زمستانی می رود و دخترک تنها می ماند. کودک مخاطب در همراهی با دختر درخت اعتماد به نفسش تقویت و به ادامه ی راه امیدوار می شود.
35,500
تلگرام
واتساپ
کپی لینک