1
بنر بالای صفحه
IdeBook.ir
  • ارسال امروز

کتاب کوچه باران

معرفی کتاب کوچه باران

3.4 (2)
کتاب کوچه باران، اثر امیر اسماعیلی ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول توسط انتشارات انتشارات پرنده ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد.
موجود

110,000

محصولات بیشتر
کوچه باران

مشخصات محصول

نویسنده: امیر اسماعیلی
ویرایش: -
مترجم: -
تعداد صفحات: 216
وزن: 168
شابک: 9786008955412
تیراژ: -
سال انتشار: -
تصویرگر: -
نوع جلد: -

چکیده

معرفی مختصر کتاب «کوچه‌باران»، روایت‌های ۶۰۰ کلمه‌ای از ۶۰ شهید و بازماندگان آن‌هاست. روایت‌هایی شنیدنی که با خواندن هر کدام از روایت‌ها باید لحظاتی، کتاب و چشم‌ها را با هم بست. این شهدا از شهدای انقلاب، شهدای جنگ تحمیلی، شهدای مدافع حرم، شهدای عملیات‌های آتش‌نشانی، شهید حادثه سقوط جرثقیل در حریم کعبه و... هستند. این کتاب با زبان ساده، بیانگر روایت‌های جذابی است از پدران، مادران، همسران، فرزندان و دوستان شهدایی که بسیاری از آن‌ها گمنام رفتند. در بخشی از روایت اول کتابِ «کوچه باران» به نام «بابا امیر» می‌خوانید: «روز اول مهر که باید می‌رفتم کلاس اول، مامان لوازمم را آماده کرد. لباس‌هایم را پوشیدم. مقنعه‌ام را مرتب کردم، دفتر و مداد و پاکنم را که تا صبح صد بار نگاهشان کرده بودم را برداشتم. از خانه که می‌خواستیم بیاییم بیرون، نگاهمان افتاد به عکس بابا که انگاری داشت رفتن ما را نگاه می‌کرد. بابا امیر! همان موقع دل‌تنگی‎ام چند برابر شد. زدم زیر قولم. زدم زیر گریه. اوضاع مامان هم بهتر نبود اما خودش را کنترل می‌کرد. تازه وقتی رفتم در حیاط مدرسه و باباهای بچه‌ها را دیدم، دلم داشت از دلتنگی‎ات می‌ترکید بابا امیر! ای کاش آن روز در بازیمان می‌گفتم: «نه پسرم! تو نباید بری. باید بمونی و همه‎اش با دخترت بازی کنی، اون‌رو پارک ببری، برایش هدیه بخری، موهاشو شونه کنی، قربون صدقه‎اش بری، لوسش کنی، خواستگار که اومد شوهرش ندهی و بگی این دختر منه، به خواستگارش نمی‌دم... ولی چه کنم که خودم گفتم برو بابایی! ولی گفتم که زود برگرد. رفتی، ولی برنگشتي... خیلی وقت است که برنگشتی».

مقدمه

خاموش کردن آتش را نمیدهد امید درخواست نیروی کمکی میکند و همزمان ماسک می زند و میرود بالا در طبقه هشتم مادری گریه کنان به پای امید می افتد که: «آقا! دخترم ریحانه ام آن بالا گیر افتاده، تو رو به امام حسین مایه نجاتش بدید. به زن می گوید: «فقط بگو کجاست؟ سالم می آرمش پیشت دو بار تمام ساختمان آتش گرفته را میان دود و آتش جست وجو می کند.


ریحانه ریحانه! کجایی؟ بر میگردد و دوباره از زن می پرسد: «ریحانه کجاست؟»


مادر ریحانه از ترس زبانش بند آمده و فقط به بالا و طبقه دهم اشاره می کند.


مجال ندارد باید پیدایش کند در محاصره دود و آتش به سختی نفس میکشد. از چارچوب در میگذرد وارد اتاقی میشود از صدای گریه می فهمد دختر در کنج اتاق در کنار کمدی شعله ور پناه گرفته و هر لحظه شاید خرمنی از آتش بر سرش فرو بریزد. ریحانه ترسیده و دودزده و شوکه شده ممکن بود به خاطر تنفس دود از پای در بیاید. امکان بیرون بردنش بدون ماسک نبود. باید در لحظه تصمیم می گرفت. مسیر پر از دود بود و او بود و ریحانه و یک ماسک در دلش نیتی میکند و ماسک را از صورت خودش باز میکند و روی صورت ریحانه میبندد. پتویی دور ریحانه میکشد و او را به آغوش میگیرد و نفسش را حبس میکند و می دود میان آتش و دود. توانش تحلیل میرود اما می دود آن قدر که ریحانه را سالم به مادرش می رساند و بعد به خاطر دود زدگی بیهوش میشود.


ساعت پنچ تلفن زنگ خورد. گفتم امید است دامادمان بود که گفت حادثه ای پیش آمده باید برویم بیمارستان بیمارستان شلوغ بود. حال خودم را نمی فهمیدم. فقط می گفتم امید امیدم بعد از ۲۴ ساعت که امید در کما بود دکترها گفتند:

گوشه ای از کتاب

شهید سجاد (سهراب) زبر جدی در وصیت نامه اش نوشته است: «من منتظر همه شما هستم. دعا می کنم تا هر کسی لیاقت داشته باشد شهید شود. خداوند سریع الاجابه است. پس اگر می خواهید این دعا را برای شما انجام دهم شماهم من را با خوشی یاد کنید.


همه ما همدیگر را در آخرت زیارت می کنیم. یکی با روی ماه و یکی با روی سیاه ان شاء الله همه با روی ماه باشیم.


اگر درد و دل داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید بیایید سر مزارم، به لطف خداوند حاضر هستم راست نوشته است.

نویسنده

امیر اسماعیلی

امیر اسماعیلی

در حال حاضر مطلبی درباره امیر اسماعیلی نویسنده کوچه باران در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید