1
155,326
نیازی وجود داشت، ولی ما تا مدتها آن را نمیدیدیم. سپس نامههایی که در زیر میبینید به دستمان رسید:
ادل و الین عزیز:
کمک! وقتی فرزندانم کوچک بودند، از کتاب «چگونه با کودکم صحبت کنم که گوش کند...» استفاده میکردم. اما اکنون آنها یازده ساله و چهارده ساله هستند و من با مجموعهی جدیدی از مشکلات روبهرو شدهام. آیا هرگز به فکرتان رسیده است که برای والدین نوجوانان نیز کتابی بنویسید؟
کمی بعد تلفنی به من شد:
«انجمن شهر ما همایش روز خانوادهی سالیانهاش را برنامهریزی میکند و ما امیدواریم که شما نکات اساسی در مورد چگونگی ارتباط با نوجوانان را برای ما مطرح کنید.»
ما مردد بودیم. تا آن موقع هرگز برنامهای ارائه نداده بودیم که بهطور اختصاصی در مورد نوجوانان باشد. با این حال، این پیشنهاد ما را به حرکت واداشت. چرا نپذیریم؟ ما میتوانستیم اصول اولیهی ارتباط مؤثر با نوجوانان را بیان کنیم، فقط این بار از نمونههای نوجوانان استفاده میکردیم و با ایفای نقش با یکدیگر، این مهارتها را نشان میدادیم.
عرضهی مطالب جدید همیشه چالشبرانگیز است. هرگز نمیتوانید مطمئن باشید که آیا حضار با آن ارتباط برقرار میکنند یا نه. اما آنها ارتباط برقرار کردند. حضار به خوبی گوش کردند و مشتاقانه پاسخ دادند. در طول زمان سؤال و جواب، نظر ما را دربارهی هر چیزی پرسیدند، از ساعات رفت و آمد نوجوانان گرفته تا تشکیل گروهها و شیوهی نادرست صحبت کردنشان و سایر موارد. بعد از آن، توسط گروه کوچکی از والدین احاطه شدیم که میخواستند به طور خصوصی با ما صحبت کنند.
«من مادری مجرد هستم و پسر سیزده سالهام شروع به معاشرت با بدترین بچههای مدرسه کرده است. آنها در کار موادمخدر و خدا میداند چه کارهای دیگر، دست دارند. من پیوسته به او میگویم که از آنها فاصله بگیرد، اما او گوش نمیکند. به نظرم در جنگی هستم که آخرش شکست میخورم. چطور میتوانم با او ارتباط برقرار کنم؟»
«خیلی ناراحتم. من دیدم که یکی از پسرهای همکلاس دختر یازده سالهام، برای او ایمیل فرستاده است. مسایل بسیار زشتی را مطرح کرده بود. من نمیدانم چه کار کنم. آیا باید به والدینش تلفن کنم؟ آیا باید در این مورد با مسؤولان مدرسه صحبت کنم؟ به دخترم چه باید بگویم؟»
«بهتازگی متوجه شدهام که فرزند دوازده سالهام ماری جوانا مصرف میکند. چطور با او برخورد کنم؟»
«تا حد مرگ ترسیدهام. داشتم اتاق پسرم را تمیز میکردم که شعری را که او دربارهی خودکشی نوشته بود، پیدا کردم. او عملکرد خوبی در مدرسه دارد. دوستان خوبی دارد. به نظر نمیرسد ناراحت باشد. اما شاید مشکلی وجود دارد که من متوجه آن نشدهام. آیا باید به او بگویم که این شعر را یافتهام؟»
«این اواخر دخترم از طریق اینترنت با پسری آشنا شده است و زمان زیادی را صرف اینترنت میکند. این پسر میگوید شانزده سال دارد، اما خدا میداند راست میگوید یا نه. حالا میخواهد با دخترم ملاقات کند. به نظرم باید همراه او بروم. نظر شما چیست؟»
در حالی که با خودرو به طرف خانه میرفتیم، بیوقفه در این باره صحبت میکردیم: ببین این والدین با چه مسایلی روبهرو هستند! ... بهراستی که امروز در دنیای متفاوتی زندگی میکنیم! ...اما آیا زمانه تا این حد تغییر کرده است؟ آیا ما و دوستانمان وقتی فرزندانمان دورهی نوجوانی را سپری میکردند، دربارهی ارتباط جنسی، موادمخدر، فشار همسالان و حتی خودکشی، نگرانی نداشتیم؟ اما به نحوی آنچه ما آن شب شنیده بودیم، بدتر و ترسناکتر به نظر میرسید. موارد نگرانکنندهی بیشتری نیز وجود داشت. و مشکلات در سنین پایینتری شروع میشدند. شایدچون بلوغ زودتر شروع میشد.
چند روز بعد تلفن دیگری به من شد، این بار از طرف رییس مدرسهای بود:
«ما بهتازگی برنامهای آزمایشی را برای گروهی از دانشآموزان در مقطع راهنمایی و دبیرستان دایر کردهایم. یک نسخه از کتاب «چگونه با کودکم صحبت کنم که گوش کند...» را به همهی والدین حاضر در این برنامه دادهایم. چون کتاب شما خیلی مفید بود، ما نمیدانیم آیا شما مایلید با این والدین ملاقات کنید و چند کارگاه آموزشی برای آنها تدارک ببینید یا نه؟»
به مدیر مدرسه گفتیم که در این زمینه فکر میکنیم و جوابش را خواهیم داد.
در طی چند روز بعد، ما با هم دربارهی نوجوانانی که خیلی خوب آنان را میشناختیم – بچههای خودمان – صحبت کردیم. ما به زمانهای گذشته برگشتیم و خاطرات سالهای نوجوانی فرزندانمان را که از آن زمان تاکنون حفظ کرده بودیم، بررسی کردیم، لحظات تاریک، لحظات درخشان، و زمانهایی که از نگرانی نفسهایمان در سینه حبس میشد. کمکم به شرایط هیجانی آن سالها وارد شدیم و دوباره همان اضطرابها را تجربه کردیم. یک بار دیگر در این فکر فرو رفتیم که چه چیزی این مرحله از زندگی را تا این حد مشکل میسازد.
اینطور نبود که در این زمینه به ما هشدار داده نشده بود. از زمانی که فرزندانمان متولد شده بودند، ما شنیده بودیم «تا وقتی آنها کوچک هستند، از با هم بودن لذت ببرید»، «بچههای کوچک مشکلات کوچکی دارند و بچههای بزرگ مشکلات بزرگ.» بارها و بارها به ما گفته شده بود روزی این کودک شیرین به غریبهای بدخلق تبدیل میشود که از سلیقهی ما انتقاد میکند، قوانین ما را به چالش میکشد و ارزشهایمان را رد میکند.
بنابراین، اگرچه تا حدودی برای تغییر رفتار در بچههایمان آماده بودیم، هیچ کس ما را برای احساس فقدان و از دست دادن آماده نکرده بود.
از دست دادن ارتباط صمیمی و قدیمی. (این فرد مهاجمی که در خانهام زندگی میکند، کیست؟)
از دست دادن اطمینان. (چرا اینطور رفتار میکند؟ آیا کاری کردهام یا کاری میبایست میکردم که نکردم؟)
از دست دادن رضایت ناشی از مورد نیاز بودن. («نه، لازم نیست تو بیایی. دوستانم با من میآیند.»)
از دست دادن این احساس که حامیان قدرتمندی هستیم که میتوانیم فرزندمان را از آسیب دیدن حفظ کنیم. (از نیمه شب گذشته. او کجاست؟ چه کار میکند؟ چرا تاکنون به خانه نیامده است؟)
و حتی بیشتر از احساس فقدان، ترسمان بود. (چطور فرزندانمان را از این سالهای دشوار عبور دهیم؟ چطور خودمان با این شرایط دشوار روبهرو شویم؟)
اگر شرایط در یک نسل قبل برای ما آن گونه بود، برای مادران و پدران امروزی چگونه باید باشد؟ آنها کودکانشان را در فرهنگی بزرگ میکنند که فرومایهتر، خشنتر، بیرحمتر، مادیگراتر، دارای تمایلات جنسی بیشتر، و خشنتر از قبل هستند. چرا والدین امروزی احساس استیصال نکنند؟ چرا آنها تا این اندازه عصبانی و آزرده نباشند؟
این سخت نیست که درک کنید چرا بعضیها سفت و سخت واکنش نشان میدهند، چرا قوانین را زیر پا میگذارند، هرگونه تخطی، هرچند کوچک را تنبیه میکنند، و نوجوانانشان را با یک ریسمان کوتاه نگه میدارند. ما همچنین میتوانیم درک کنیم که چرا دیگران تسلیم میشوند، چرا دستهایشان را بالا میبرند، به سمتی دیگر نگاه میکنند، و امید دارند مشکلات به بهترین شکل ممکن پیش بروند. با این حال، هر دوی این رویکردها - «کاری را بکن که من میگویم» یا «هر کاری دلت میخواهد بکن» - احتمال برقراری ارتباط را قطع میکند.
چرا جوانی که والدینش تنبیهکننده هستند، با آنها روراست باشد؟ چرا راهنمایی را از والدی جستجو کند که بیملاحظه است؟ با این حال، سلامت و گهگاهی امنیت نوجوان ما، در دسترسی داشتن به افکار و ارزشهای والدینش قرار میگیرد. نوجوانان نیاز دارند که بتوانند تردیدهایشان را بیان کنند، ترسهایشان را با اطمینان مطرح کنند، و همراه با بزرگسالانی که بدون قضاوت به آنها گوش میسپارند و کمکشان میکنند تصمیمات مسؤولانه بگیرند، انتخابهای خودشان را جستجو کنند.
به غیر از پدر یا مادر، چه کسی در این سالهای بحرانی در کنار آنها خواهد بود تا کمکشان کند پیامهای گمراهکنندهی منابع مختلف را درک کنند؟ چه کسی به آنها کمک خواهد کرد در برابر فشار همسالان مقاومت کنند؟ چه کسی به آنها کمک خواهد کرد در برابر گروهها و بیرحمیها، اشتیاق برای پذیرش، ترس از طرد شدن، وحشتها، هیجانات و سردرگمی دوران نوجوانی، مقاومت کنند؟ چه کسی به آنها کمک خواهد کرد با فشار موجود جهت همنوا شدن مقابله کنند و به خود واقعیشان تبدیل شوند؟
زندگی با نوجوانان میتواند مستأصلکننده باشد. ما این را میدانیم. این را به خاطر میآوریم. اما همچنین به یاد میآوریم که چطور در طول آن سالهای دشوار، مهارتهایی آموختیم که به ما کمک کرد بدون اینکه به زیر آب فرو برویم، در میان متلاطمترین آبها شنا کنیم.
در حال حاضر مطلبی درباره ادل فی بر نویسنده چگونه با نوجوانم صحبت کنم که گوش کند و چگونه گوش کنم که نوجوانم صحبت کند در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
در حال حاضر مطلبی درباره الین مازلیش نویسنده چگونه با نوجوانم صحبت کنم که گوش کند و چگونه گوش کنم که نوجوانم صحبت کند در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
در حال حاضر مطلبی درباره الهام آرام نیا مترجم کتاب چگونه با نوجوانم صحبت کنم که گوش کند و چگونه گوش کنم که نوجوانم صحبت کند در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر خود، مترجم هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
در حال حاضر مطلبی درباره شمس الدین حسینی مترجم کتاب چگونه با نوجوانم صحبت کنم که گوش کند و چگونه گوش کنم که نوجوانم صحبت کند در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر خود، مترجم هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک