17,820
به معنی فال جاده فکر میکنم؛ هیچی انگار هیچ وقت معنی اش را برایم نگفته بود. میکروفون سوت میکشد و مجری از حاضرین میخواهد تا گروه نوازنده ها را تشویق کنند در امر چوبهایش را سه بار به هم می زند و موسیقی آغاز می شود. در طبقه همکف مرکز خرید سکویی درست کرده اند که نیم متری از کف سالن بالاتر است و پشت سرشان جایزه قرعه کشی در حالت سه رخ رو به ماست یک اتومبیل شاسی بلند سفید وسط لوله های داربست ساختمانی که با روبان و یک پاپیون قرمز بزرگ روی کاپوت تزیینش کرده اند. به ورودیهای مجتمع نگاه میکنم میخواهم سر در بیاورم که ماشین به آن بزرگی را چطور از درهای ساختمان آورده اند داخل در چند ردیف صندلی دور سن هیچ جای خالی نیست. بقیه جمعیت پشت صندلیها ایستاده اند مجری خواننده گروه را معرفی میکند جوان لاغر و قد بلندی است که تیشرت سیاه و شلوار جین سنگشوری به تن دارد. پوست صورتش تیره است و وقتی مردم تشویقش میکنند بیخودی می خندد آرمان میگوید بیا بریم به دوری بزنیم.» بیتا و فرانک هم پشت سرمان میآیند پلان مرکز خرید یک دایره کامل است با محوطه باز میانی که بخش عمده زمین را بی استفاده کرده فروشگاهها توی محیط دایره اند و راهرو طوری طراحی شده که در هر دور با چند پله طبقات را به هم پیوند میدهد آرمان میگوید: «از شمال زنگ زدن پروانه ویلای کلاردشت آماده است حالا میتونیم پروژه رو شروع کنیم.
میگویم: «خودت میشناسی طرفو ؟
خیلی نه ولی اگه میخوایم کار پیش بره باید بهش اعتماد کنیم. اعتماد که نه باید خودت بری و بالا سر کار باشی تو چطور؟ میتونی بهش سر بزنی؟
روز دوم سفید است و روز سوم تمام صفحه نوشته شده است از امسال تصمیم گرفته ام هر سال در تقویمم وصیت نامه ای بنویسم کی میداند که مرگ کی به سراغش میآید؟ اگر در این مورد با پرنیان حرف بزنم حتما اشکش در می آید و اگر مهرانگیز بفهمد سری به علامت بیهودگی تکان میدهد و بی آنکه نگاهم کند میگوید این صدا کردن مرگ است. چه اهمیتی داره وقتی مردیم چی به کی برسه؟!
تلگرام
واتساپ
کپی لینک