900,000
داستان های « اول شخص مفرد» هم ریشه در فرهنگ ژاپنی دارند و هم جهان شمول اند، هم گنجینه ی شخصی او از عشق ها و تجربیات گذشته اش هستند و هم می توانند در خوانندگان مختلف حس هم ذات پنداری ایجاد کنند موراکامی با حافظه ای درخشان برش هایی از دوران زندگی اش را ذکر می کند که در هر کدام امری ظاهراً ساده اما به نوعی فراواقعی رخ داده که تا امروز از یادش نرفته است. کتاب خواننده را آزاد می گذارد تا خودش تصمیم بگیرد که یک خاطره ی شیرین می خواند یا یک داستان عجیب و فراواقعی و هنر اصلی موراکامی در همین است. موسیقی در این کتاب هم جایگاه ویژه ای دارد؛ نه تنها برخی داستان ها کلا در فضای موسیقی و پیرامون آهنگ سازان می گذرد، بلکه داستان ه همچون نت های یک قطعه ی موسیقی جذاب گاه اوج می گیرد، گاه تغییر رنگ آمیزی می دهد و گاه سکوت می کند.
برگرفته از نشر نیماژ
توی فرودگاه رفتم انتهای صف پشت سر چار پنج نفره ایستادم تا چمدانم رابه قسمتِ تحویل بار بدهم. چمدانم را همین که گذاشتم زمین خورد به پای خانومی که جلوتر از من بود. همین که به پایش خورد خانوم برگشت و معلوم نیست دلش از چی پُر بود که خواست دِقّدِلیش را سرِ من خالی کنه و شروع کرد به زدن حرفهای بی ربط. من عذرخواهی کردم و جوابش را ندادم. خانومه انگار خیلی عصبانی بود، چون با این که من داشتم جوابش را نمیدادم همینجور داشت یکریز بَد میگفت. خیال نمیکنم کسی تو کلِ دنیا پیدا میشد که میتوانست حدس بزنه دو نفری که اولین آشناییشان اینطوریه کمتر از یک سال بعد با هم ازدواج میکنن، آن هم با چه عشق پرشوری! من دیوونهی زنم بودم و اون هم برام میمُرد! یککلام هلاک هم بودیم! زندگی گرم و عاشقانهی خودمان را داشتیم میکردیم که طوفانِ بدبختی من بنا کرد به وزیدن و زنم را بُرد. زنم غیبش زد. اصلن معلوم نشد کجا رفت، چرا رفت، چطور رفت، با اراده رفت یا بهزور. هیچ رد و اثری ازش نماند و نمیشد از کسی یا چیزی شکایت کرد. به پلیس جریان را گفتم و آنها پیاش را گرفتند، اما راه به جایی نبردند. زنم گم شده بود...
هاروکی موراکامی زادۀ سال ۱۹۴۹ در کیوتو، پایتخت باستانی ژاپن است. پدربزرگش یک روحانی بودایی بود و پدرش معلم ادبیات ژاپنی. موراکامی از همان ابتدا مجبور بود علیه فرهنگ سنتیای که احاطه اش کرده بود، بایستد.
درنتیجه از همان نوجوانی به سراغ آثار بالزاک، داستایوفسکی و دیکنز رفت. او خودش می گوید: «اگر ادبیات ژاپنی می خواندم، مجبور بودم با پدرم درباره اش صحبت کنم و اصلاً حوصله اش را نداشتم.»
موراکامی اگر بزرگ ترین نویسندۀ ژاپن نباشد، بی تردید از مشهورترین نویسندگان این کشور است.
این نویسندۀ سربه زیر و کم حرف که تس گالاگر، همسر کارور، او را گوشه گیرترین انسان جهان توصیف کرده است، سال هاست به دلیل شهرت بی حد و مرز خود در جهان، به خصوص در امریکا، آماج حمله های روشنفکران ژاپنی است.
طبیعی است اگر در فرهنگ تنیده در سنت ژاپن، آب روشنفکران با نویسنده ای جین پوش که ترانه های بیچ بویز و بیل ایوانز گوش می دهد، در یک جوی نرود؛ به خصوص که آن نویسنده در جایجای داستان هایش، همواره به این قبیل اسم های غربی اشاره می کند؛ اما موراکامی که به سادگی و بی پیرایگی معتقد است، پرده از دنیایی برداشته که در توکیوی امروز خودنمایی میکند، توکیوی روزگار مک دونالد و راک احمقانۀ ژاپنی.
شاید برای ادبیات دست به عصای ژاپن، انکار دیگر کافی باشد.
کافکا در ساحل، شکار گوسفند وحشی، سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش، مترو، پس لرزه، و دیدن دختر صددرصد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل از جمله آثار اوست.
در حال حاضر مطلبی درباره شیوا مقانلو مترجم کتاب اول شخص مفرد نشر نیماژ در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر خود، مترجم هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک