کتاب درخت نخل و همسایه ها را می
توانید با استفاده از روش های زیر با سایرین به اشتراک بگذارید.
کتاب درخت نخل و همسایه ها
معرفی کتاب درخت نخل و همسایه ها
3.8 (6)
کتاب
درخت نخل و همسایه ها،
اثر
غائب طعمه فرمان
،
با ترجمه
موسی اسواری
،
در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول
در سال 1401
توسط انتشارات
هرمس
،
به چاپ رسیده است.
این محصول
در قطع و اندازهی پالتوئی،
در سایت ایده بوک قرار دارد.
ناموجود
این محصول ممکن است با عنوان یا انتشارات دیگری موجود باشد، مجموعه آنها را
اینجا
ببینید.
«درخت نخل و همسایهها» نخستین و مهمترین رمان غائب طعمه فرمان، نویسندهی برجستهی عراقی، و از نمونههای ممتاز رماننویسی در ادب معاصر عربی است. دربارهی «درخت نخل و همسایهها» به جرئت میتوان گفت که نقطهی عطفی در رمان امروز عراق و به تصریح همگان، واجد همهی خصلتها و خصایص هنر رماننویسی و سرآغاز دورهی تازهای از حیات داستاننویس در عراق است. ستایش ناقدان از این رمان چنان بود که آن را نخستین رمان عراقی، به معنی دقیق هنری و تام و تمامِ عبارت، شمردهاند.
غائب طعمه فرمان سالها پیش از خلق این رمان، دربارهی آن اندیشیده بود و همین که شرایط فراهم شد، آن را به قلم آورد. در این باره، خود گفته است: «آنگاه از همهی دور و بر گسستم و گذشته را با همهی تصاویر و تصوراتی که از آن در حافظه داشتم، به ذهن فرا خواندم و شروع کردم به نوشتن از محلهای که در آن زندگی کرده بودم، از مردمی که در ایام شکفتگی ذهنم با من حشر و نشر داشتند، از زمانهی سختی که به سر بردیم، مایی که به دنیای جنگ جهانی دوم چشم باز کردیم، دنیای شوربختی و عسرت و محرومیت.»
این رمان سرنوشت مجموعهای از انسانهای شوربخت را ترسیم میکند که در حاشیهی تاریخ سر میکنند. حوادث آن در اماکنی روی میدهد که نخستین ویژگی آنها فقر همهجانبه است. زمان آن نیز، چنان که اشاره شد، واپسین سالهای جنگ جهانی دوم و روزگار استعمار انگلیس است. رمانی است دربارهی تاریخ و مکان. هیچ رمانی بیتاریخ نیست و هیچ تاریخی بیمکان نیست و هیچ مکانی بیانسان و عادتها و سنتها و امیال و آرزوها نیست. بنابراین، «درخت نخل و همسایهها» از واقعیتِ بغداد در شرایط جنگ و استعمار پرده برمیگیرد و در این راه، بازآفرینی حیات مجموعهای از تهیدستانِ ساکن در محلهای پرقدمت و فقیر که زادگاه و زیستگاهِ خود نویسنده بوده، وسیلهی این کشف و روشنگری است. نویسنده در این رمان کوشیده است ماجراهایش واقعی باشند و بتوان آنها را در کوی و برزنهای عادی و پر جمعیت بغداد لمس کرد. بیشتر شخصیتهایی که او در این رمان به تصویر کشیده است از همان سنخی هستند که در کوی دوران کودکی و صباوت او زندگی میکردند و چون رمان از دنیای طفولیت نویسنده حکایت دارد، بایست صبغهای طبیعی میداشت. غائب طعمه فرمان در این باره میگوید: «این همان طبیعی بودن است که بر تو چیره میشود وقتی که چیزی صادقانه قلبت را سرشار میکند و بر قلم یا زبان تو با صداقتی خود به خودی و مهارناپذیر جاری میشود. این امکان هست که همهی شخصیتها واقعی باشند. این روایت داستان کوچهای است که کودکی خود را در آن سپری کردم و برخی از اهالی آن را شناختم… در آنجا شوربختی و جهل و خوشطینتی و مبارزه برای تحصیل قوتلایموت بود؛ هرکس به روش خودش. نیز آنجا رؤیای تغییر و دگرگونی بود.»
و در جایی دیگر، به صورتی کلیتر گفته است: «همهی شخصیتهای رمان من در محلاتی زندگی میکنند شبیه محلهای که من در آن به سر بردم، در خانههایی که با خانهای که من سالهای عمر را در آن سپری کردم چندان تفاوت ندارد.»
و این ارتباط با محل و مکان به نویسنده، شناختی از موضوع اجتماعی مورد نظر و فضای درونی شخصیتها و محیط بیرونیِ حرکت آنها و حس دقیق ظرایف زبانی، چه فصیح چه شکسته، بخشیده است.
شخصیتهای این رمان هر چند حالت نقاب یا تصویری نمونه از واقعیت اجتماعی و زمانهی سترون و فقرآگاهی دارند، کمتر جنبهی ذهنی دارند و در صحنهی رمان جلوهی انتزاعی پیدا نمیکنند، بلکه همچون شخصیتهایی حقیقی و واقعی پویایی و طبیعیت و تمایلات انسانی خود را حفظ میکنند.
چکیده
معرفی مختصر کتاب این رمان، داستان زن نانوایی بهنام «سلیمه» را در واپسین سالهای جنگ جهانی دوم و دوران پادشاهی «ملک فیصل»؛ آخرین پادشاه عراق به تصویر میکشد. عراق آن روزها که در سایه استعمار انگلیس از یکسو نفت و از سوی دیگر منابع ملیاش را از دست داده بود، دچار قحطی گستردهای شد. این رمان، سرنوشت مجموعهای از انسانهای شوربخت را ترسیم میکند که در حاشیه تاریخ سر میکنند و حوادث آن در اماکنی روی میدهد که نخستین ویژگی آنها فقر همهجانبه است. آنها در یک خانه قدیمی، در کنار هم زندگی میکنند و با یکدیگر همسایهاند. فقر، گرسنگی، بیماری، بیسوادی، جُرم و جنایت و بازار سیاه و حتی روسپیگری، از بلایای این دوره است که نویسنده در اثر خود به خوبی آنها را ترسیم کرده است.
گوشه ای از کتاب
عید که تمام شد، سلیمه پخت نان را از سر گرفت. وقتی پس از زیاده از دو ماه که به بطالت گذرانده بود نخستینبار در نیمهشب بیدار شد، احساس کرد ترسی غیرارادی به زیر پوستش میخزد. به دیواری که با طویله مشترک بود و مرهون چاروادار در زمستان از آن طرف با سنگ بر آن میکوبید و او بیدار میشد، نگاه کرد. اکنون به نظرش خالی و بیروح مینمود. آن طرف دیوار جز سنگ و کلوخ سرد و دیو و جن نبود. همین نیز احساس ترس را در او تشدید کرد. او اکنون در شب ساکن و تهی از وجود انسانها تنها بود. برای درست کردن خمیر عجله کرد و وقتی آب کم آورد ترسید به حوض تاریک برود و به خالی کردن آب کتری و پارچ اکتفا کرد.
ولی با طلوع سپیده بیدار شد و و قتی آتشِ تنور گُرگُر آشنای خود را سر داد، احساس اطمینانی گرم کرد. کمی بعد صدای سوت شبپا را شنید که پایان شب را اعلام میکرد. بسمالله گفت و پارهای خمیر برداشت و به تنور چسباند. در اعماقش شادی کودکی برآمد که اسباببازی گمشدهی خود را پیدا کرده باشد. به صدای کوبیدن خمیر به دیوارهی تنور که گوشش را پر کرده بود و لبریز از خیر و برکت طنین میانداخت و وحشتش را از بین میبرد، انس گرفت. احساس کرد خمیر شل است و از دیدن آنکه نرم و رام در کف دستانش پهن میشد، لذت برد.
پس از تنور اول حسین بیدار شد. با آنکه سلیمه به او نگفته بود که دوباره نان پخت خواهد کرد، در حالی که چشمانش را میمالید، سررسید. روی زمین نشست و در برابر قرصهای نانِ پراکنده بر عبایی سیاه، خمیازه کشید. سلیمه این را محمل کرد و به او گفت:
-عزیز، خمیازه نکش، برکتِ نون از بین میره.
-میرم صورتمو بشورم.
-برو جونم، یه چرتی بزن!
حسین نگاهی آمیخته به غیظ و عتاب به او کرد و او خجل چشم خواباند. وقتی جوان باز آمد، در سر سلیمه فکر دیگری بود:
-ببین، حسین جون، من به جای تو نونا رو میشمرم.
-بشمار.
-آره، این جوری بهتره، نه تو به زحمت میافتی نه من.
ولی سرِ ظهر با هم اختلاف پیدا کردند. دو ماه بیکاری به سلیمه چیزهای زیادی آموخته بود، از جمله اینکه بیشتر مواظب پولهای خود باشد.
-هفتاد قرص.
-پنجاه و پنج تا.
-عزیز، چه جوری شد پنجاه و پنج تا… هر تنور دوازده قرصه؟
-گفتم پنجاه و پنج تا.
-بیا عزیز… پولا رو بده من و منو به حال خودم بذار… برو جونم، برو قهوهخونه.
حسین از پیش او رفت. اگر سلیمه جیبهای او را میگشت، سه درهم پیدا میکرد.
نویسنده
غائب طعمه فرمان
در حال حاضر مطلبی درباره غائب طعمه فرمان
نویسنده درخت نخل و همسایه ها
در دسترس نمیباشد. همکاران ما در
بخش
محتوا،
به
مرور،
نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با
توجه به
تعداد
بسیار
زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها،
کاری
زمانبر
خواهد
بود؛
لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند،
تهیه و
درج
محتوای
برای
آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت
ایدهبوک،
این
نویسنده
را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و
مفید،
سایرین را
به
مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه
ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
در حال حاضر مطلبی درباره موسی اسواری
مترجم کتاب درخت نخل و همسایه ها
در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش
محتوا،
به
مرور،
مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه
به
تعداد
بسیار
زیاد
مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری
زمانبر
خواهد
بود؛
لذا
در
صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک
درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت
قرار
خواهد
گرفت.ضمنا
اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر
خود،
مترجم
هستید
و
تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و
دعوت
کنید،
می
توانید
محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک
ارسال
نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک