«درخت نخل و همسایهها» نخستین و مهمترین رمان غائب طعمه فرمان، نویسندهی برجستهی عراقی، و از نمونههای ممتاز رماننویسی در ادب معاصر عربی است. دربارهی «درخت نخل و همسایهها» به جرئت میتوان گفت که نقطهی عطفی در رمان امروز عراق و به تصریح همگان، واجد همهی خصلتها و خصایص هنر رماننویسی و سرآغاز دورهی تازهای از حیات داستاننویس در عراق است. ستایش ناقدان از این رمان چنان بود که آن را نخستین رمان عراقی، به معنی دقیق هنری و تام و تمامِ عبارت، شمردهاند.
غائب طعمه فرمان سالها پیش از خلق این رمان، دربارهی آن اندیشیده بود و همین که شرایط فراهم شد، آن را به قلم آورد. در این باره، خود گفته است: «آنگاه از همهی دور و بر گسستم و گذشته را با همهی تصاویر و تصوراتی که از آن در حافظه داشتم، به ذهن فرا خواندم و شروع کردم به نوشتن از محلهای که در آن زندگی کرده بودم، از مردمی که در ایام شکفتگی ذهنم با من حشر و نشر داشتند، از زمانهی سختی که به سر بردیم، مایی که به دنیای جنگ جهانی دوم چشم باز کردیم، دنیای شوربختی و عسرت و محرومیت.»
این رمان سرنوشت مجموعهای از انسانهای شوربخت را ترسیم میکند که در حاشیهی تاریخ سر میکنند. حوادث آن در اماکنی روی میدهد که نخستین ویژگی آنها فقر همهجانبه است. زمان آن نیز، چنان که اشاره شد، واپسین سالهای جنگ جهانی دوم و روزگار استعمار انگلیس است. رمانی است دربارهی تاریخ و مکان. هیچ رمانی بیتاریخ نیست و هیچ تاریخی بیمکان نیست و هیچ مکانی بیانسان و عادتها و سنتها و امیال و آرزوها نیست. بنابراین، «درخت نخل و همسایهها» از واقعیتِ بغداد در شرایط جنگ و استعمار پرده برمیگیرد و در این راه، بازآفرینی حیات مجموعهای از تهیدستانِ ساکن در محلهای پرقدمت و فقیر که زادگاه و زیستگاهِ خود نویسنده بوده، وسیلهی این کشف و روشنگری است. نویسنده در این رمان کوشیده است ماجراهایش واقعی باشند و بتوان آنها را در کوی و برزنهای عادی و پر جمعیت بغداد لمس کرد. بیشتر شخصیتهایی که او در این رمان به تصویر کشیده است از همان سنخی هستند که در کوی دوران کودکی و صباوت او زندگی میکردند و چون رمان از دنیای طفولیت نویسنده حکایت دارد، بایست صبغهای طبیعی میداشت. غائب طعمه فرمان در این باره میگوید: «این همان طبیعی بودن است که بر تو چیره میشود وقتی که چیزی صادقانه قلبت را سرشار میکند و بر قلم یا زبان تو با صداقتی خود به خودی و مهارناپذیر جاری میشود. این امکان هست که همهی شخصیتها واقعی باشند. این روایت داستان کوچهای است که کودکی خود را در آن سپری کردم و برخی از اهالی آن را شناختم… در آنجا شوربختی و جهل و خوشطینتی و مبارزه برای تحصیل قوتلایموت بود؛ هرکس به روش خودش. نیز آنجا رؤیای تغییر و دگرگونی بود.»
و در جایی دیگر، به صورتی کلیتر گفته است: «همهی شخصیتهای رمان من در محلاتی زندگی میکنند شبیه محلهای که من در آن به سر بردم، در خانههایی که با خانهای که من سالهای عمر را در آن سپری کردم چندان تفاوت ندارد.»
و این ارتباط با محل و مکان به نویسنده، شناختی از موضوع اجتماعی مورد نظر و فضای درونی شخصیتها و محیط بیرونیِ حرکت آنها و حس دقیق ظرایف زبانی، چه فصیح چه شکسته، بخشیده است.
شخصیتهای این رمان هر چند حالت نقاب یا تصویری نمونه از واقعیت اجتماعی و زمانهی سترون و فقرآگاهی دارند، کمتر جنبهی ذهنی دارند و در صحنهی رمان جلوهی انتزاعی پیدا نمیکنند، بلکه همچون شخصیتهایی حقیقی و واقعی پویایی و طبیعیت و تمایلات انسانی خود را حفظ میکنند.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک