گشایی علم تو بخشی بر جاهل تو بخشایی چندین گاه است تا در این مشتی خاک به خداوندی خویش دستکاری میکنی و عالمی دیگر از این مشتی خاک بیافریدی و در آن خزاین بسیار دفین کردی و ما را بر هیچ اطلاعی ندادی و کس را از ما محرم این واقعه نساختی باری با ما بگوی این چه خواهد بود؟ خطاب عزت در رسید که من در زمین حضرت خداوندی را نایبی می آفرینم اما هنوز تمام نکرده ام اینچه شما میبینید و نمیشناسید هنوز خانه و
منزلگاه و تختگاه اوست چون این را تمام راست کنم و او را بر تخت خلافت نشانم جمله او را سجود کنید.
با هم گفتند: «اشکال زیادت ببود ما را سجده او می فرماید و او را خلیفه خود میخواند ما هرگز ندانستیم که جز او کسی دیگر شایستگی مسجودی دارد و او را ـ سبحانه و تعالی - بییار و شریک و بی مثل و بی زن و فرزند می شناختیم. ندانستیم کسی نیابت و خلافت او را بشاید. ما دیگر باره برویم و گرد این کعبه طوافی بکنیم و احوال این خانه نیک بدانیم.
بیامدند و گرد قالب آدم میگشتند و هر کسی در وی نظری میکردند. گفتند: ما اینجا جز آب و گل نمیبینیم از او جمال خلافت مشاهده نمی افتد، در وی استحقاق مسجودی نمی توان دید.
از غیب به جان ایشان اشارت میرسید معشوقه به چشم دیگران نتوان دید جانان مرا به چشم من باید دید گفتند: «از صورت این شخص زیادت حسابی بر نمیتوان گرفت مگر این استحقاق او را از راه صفات است در صفات او نیک نظر کنیم. چون نیک نظر کردند قالب آدم را از چهار عنصر خاک و باد و آب و آتش دیدند ساخته در صفات آن نظر کردند خاک را صفت سکونت دیدند باد را صفت حرکت دیدند خاک را ضد باد یافتند و آب را سفلی دیدند و آتش را علوی یافتند هر دو ضد یکدیگر بودند. دیگر باره نظر کردند خاک را به طبع خشک یافتند، و باد را تر یافتند، و آب را سرد یافتند و آتش را گرم و همه را ضد یکدیگر دیدند.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک