1
فرش را لوله کردم و بیرون آوردم لباس های آیدین را روی ایوان گذاشتم و خواستم که رختخواب را بیرون بکشم اما پدر گفت: «آتش سوختبار میخواهد اما پدر ندیده بود که آنجا چه خبر است. بعد از کتاب سوزی قبل حالا زیر تخت روی طاقچه، کنار پله ها و گوشه اتاق پر از کتاب و دفتر بود آیدین شعر میگفت و با چند تا شاعر دیگر شر و سر پیدا کرده بود. پدر گفت: «نفت بریز.»
من پیت نفت را به درون بردم همه جا را نفتی کردم و بعد یک لحظه خواستم تختخواب را بیرون بکشم که پدر مانع شد. گفت: «کبریت بزن» و من زدم.
مادر وقتی از اتاق بیرون آمد که دیگر خیلی دیر شده بود. شعله آتش از در و پنجره زیر زمین زبانه میکشید و چیزی با صدای مهیب می سوخت. مادر می خواست کاری بکند دستهاش را حرکت می داد اما زبانش بند آمده بود.
پدر گفت: این روح شیطان است که دارد می سوزد.
و به راستی روح شیطان اگر میسوخت آن همه صدا و دود نداشت. گرما تا آن طرف حوض میآمد و دود به آسمان می رفت. چند تا از همسایه ها در خانه را زدند و علت دود را پرسیدند، پدر گفت: «رب گوجه می پزیم.
من فکر میکردم وقتی آیدین وضع را ببیند درجا سکته میکند. اما هیچ اتفاقی براش نیفتاد دم غروب آمد خانه در سکوت غم انگیزی غرق شده بود. انگار کسی مرده است و راز مرگ را همه از هم پنهان میکنند. آیدین بسته کتابی که در دست داشت روی هره پله گذاشت و میخواست که دست هاش را دم حوض بشوید دو سه قدم که رفت تاریکی و سیاهی وحشتناک زیر زمین را دید بوی سوختگی هم پیچیده بود. ما هر سه نفر از....
ساعت آقای درستکار بیش از سی سال است که از کار افتاده در ساعت پنج و نیم بعد از ظهر تیرماه سال ۱۳۲۵ ساعت سردر کلیسا سالها پیش از کار افتاده بود و ساعت اورهان را مردی با خود بوده است؛ اما زمان همچنان میگردد و ویرانی به بار می آورد. سمفونی مردگان زمان بسیار ستوده شده عباس معروفی حکایت شوربختی مردمانی است که مرگی مدام را بر دوش میکشند و در جنون ادامه می یابند در وصف این زمان بسیار نوشته اند و بسیار خواهند نوشت و با این همه پرسش برخاسته از این متن تا همیشه بریاست پرسشی که پاسخ در خلوت تک تک مخاطبان را می طلبد. کدام یک از ما ایدینی پیش رو نداشته است. روح هنرمندی که به کسوت سوچی دیوانه اش در آورده ایم به قتلگاهش برده ایم و با این همه او را جسته ایم و تنها و تنها در ذهن او زنده مانده ایم کدام یک از ما؟
عباس معروفی، زاده ۲۷ اردیبهشت ۱۳۳۶ رماننویس، نمایشنامهنویس، شاعر، ناشر و روزنامهنگار معاصر ایرانی مقیم آلمان است. وی دیپلم ریاضی و فیزیک از دبیرستان مروی و فارغالتحصیل هنرهای زیبای تهران در رشته ادبیات دراماتیک است. قبل از آنکه زندگی کاری و هنری او دچار فراز و نشیبهای فراوان شود به مدت 11 سال معلم ادبیات دبیرستان خوارزمی و هدف بود.
اگرچه عباس معروفی در یک خانواده مرفه به دنیا آمده است اما در دوران نوجوانی خود شغلهای مختلفی را امتحان کرد و به کارهای یدی زیادی از جمله طلاسازی روی آورد. اما همیشه در رویای نوشتن به سر میبرد. او زمانی که تنها 18 سال داشت به سختی تلاش میکرد با بزرگان ادبیات ایران ارتباط برقرار کند تا اینکه در سال 1358 توانست به یکی از آرزوهای خود برسد و هوشنگ گلشیری را ملاقات کند. او فعالیت ادبی خود را زیر نظر هوشنگ گلشیری و محمدعلی سپانلو آغاز کرد و توانست اولین داستان کوتاه خود را با نام روبهروی آفتاب پس از یک سال از اشنایی با این بزرگان منتشر کند.
در سال ۱۳۶۳ نوشتن رمان معروفش، سمفونی مردگان را آغاز کرد، نزدیک به پنج سال طول کشید تا این کتاب به چاپ برسد با چاپ این رمان در عرصه ادبیات ایران به شهرت رسید.
در تابستان ۱۳۶۰ ساختمان کانون نویسندگان ایران توسط دادستانی انقلاب پلمب شد. عباس معروفی زیر نظر هیئت دبیران کانون (احمد شاملو، هوشنگ گلشیری، باقر پرهام، محمد محمدعلیو محمد مختاری) با شکستن پلمب، اسناد کانون را به جای امن رساند تا جان اعضای کانون محفوظ بماند.
در سال ۱۳۶۶ به عنوان مدیر اجراهای صحنهای، مدیر ارکستر سمفونیک تهران و مدیر روابط عمومی (سه سال و نیم) بیش از ۵۰۰ کنسرت موسیقی از هنرمندان مختلف کشور به اجرا درآورد که از تلاشهای شبانهروزی اوست. مجلهٔ موسیقی «آهنگ» نیز به سردبیری او در همین دوران انتشار یافت.
در سال ۱۳۶۹ مجله ادبی «گردون» را پایهگذاری کرد و سردبیری آن را برعهده گرفت و بهطورجدی به کار مطبوعات ادبی روی آورد. سبک و روال وی در این نشریه با انتظارات دولت ایران مغایر بود و موجب فشارهای پی در پی و سرانجام محاکمه و توقیف آن شد یکی از مهمترین اقدامات مجله گردون طرح موضوع فعالیت مجدد کانون نویسندگان ایران بود. در سال ۱۳۶۹ جلسات سومین دورهٔ کانون نویسندگان ایران آغاز شد و در سال ۱۳۷۳ به انتشار متن «ما نویسندهایم» انجامید.
معروفی در پی توقیف «گردون» ناگزیر به ترک وطن شد. او به پاکستان و سپس به آلمان رفت و مدتی از بورس «خانه هاینریش بل» بهره گرفت؛ و یک سال هم به عنوان مدیر در آن خانه کار کرد. پس از آن برای گذران زندگی دست به کارهای مختلف زد؛ مدتی به عنوان مدیر شبانه یک هتل کار کرد و آنگاه «خانه هنر و ادبیات هدایت» بزرگترین کتابفروشی ایرانی در اروپا را در خیابان کانت برلین، بنیاد نهاد و به کار کتابفروشی مشغول شد؛ و کلاسهای داستاننویسی خود را نیز در همان محل تشکیل داد. چاپخانه و نشر گردون هم در همین مکان برقرار است که تاکنون بیش از ۳۰۰ عنوان کتاب از نویسندگان تبعیدی و آثار ممنوع در ایران را منتشر کرده است.
او همچنین بنیانگذار سه جایزه ادبی قلم زرین گردون، قلم زرین زمانه و جایزه ادبی تیرگان است.
جوایز عباس معروفی عبارتاند از:
• جایزه هلمن هامت (مشترکاً با هوشنگ گلشیری) ۱۹۹۶
• جایزه روزنامهنگار آزاده سال، اتحادیه روزنامهنگاران کانادا، ۱۹۹۶
• جایزه بنیاد انتشارات ادبی فلسفی سور کامپ، برای رمان سمفونی مردگان ۲۰۰۱
• برنده جایزه بنیاد ادبی آرتولدتسوایگ در سال
در حال حاضر مطلبی درباره مترجم سهیل سمی مترجم کتاب سمفونی مردگان در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر خود، مترجم هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک