جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
59,126
احساس کردم وظیفه دارم نکته ای مهم را درباره این کتاب یادآوری کنم زیرا من به منزله نویسنده ای شناخته میشوم که داستانهایی موفقیتی مینویسم و این کتاب در واقع داستانی موفقیتی به شمار نمی آید این کتاب با کتابهای دیگرم تفاوتی بنیادی دارد. داستان این کتاب در واقع داستانی معنوی است که از ایمان و اعتقادم ریشه میگیرد. این داستان در اصل هر گونه ترس، اضطراب و تنشی همه گیر و روز افزون را نشانه گیری میکند که امروزه بر وجود و زندگی میلیونها تن از انسانها در سراسر جهان سایه افکنده است. من با عده ای بسیار از مدیران صاحبان کسب و کارهای بزرگ و کوچک اعضای تیمهای ورزشی و ورزشکاران حرفه ای کار کرده ام به علاوه، به انسانهایی بسیار مشاوره داده یا با انسانهایی گفت و گویی صمیمانه داشته ام که به ترس تنش و اضطراب دچار بوده اند همچنین در همایشهایی فراوان برای دانشجویان و دانش آموزان دبیرستانی سخنرانی کرده ام در ضمن با بسیاری از انسانهایی حرف زده و تشویقشان کرده ام که در طی چند سال گذشته دستشان را برای یاری گرفتن از من به سویم دراز کرده اند من همه اصول و مفاهیم مطرح شده در این کتاب را برای آنان مطرح کرده و شاهد بوده ام که این اصول و مفاهیم به آنان کمک میکند تا کشمکشهای ذهنیشان را بهتر درک کنند و بتوانند بر آنها تسلط یابند.
در حالی که دوقلوها به سوی خانه آقای اروین می رفتند؛ پی بردند یک خودروی اسپرت کانورتیبل با ظاهری بسیار فریبنده درست در محوطه ورودی خانه آقای اروین پارک شده است وقتی آن دو به سوی دو درخت وسط باغ رفتند؛ مشاهده کردند که اسکناسهایی بیست دلاری به بسیاری از برگهای درخت ممنوع چسبیده است. به علاوه، روی نیمکت درست کنار محلی که آقای اروین می نشست، یک سید پر از تنقلات خوش آب و رنگ وجود داشت این سبد در واقع از بسته های پاستیل، آبنبات های ترش شکلات و تافیهای میوه ای پر شده بود. دوقلوها به یکدیگر نگریستند و فقط هماهنگ با هم شانه هایشان را بالا انداختند. جی پرسید: خودروی پارک شده در محوطه ورودی خانه شما خودروی کیست؟ شانه های او دوباره آویزان به نظر میرسیدند و کبودیهایی فراوان روی بازوهایش دیده می شد.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک