1
زادهی ۱۹ اکتبر ۱۸۹۹ برندهی جایزه نوبل، شاعر، دیپلمات، رماننویس، نمایشنامهنویس و ژورنالیست گوآتمالایی است. آستوریاس نقش پررنگی در نگاه به ادبیات امریکای لاتین بهمثابه یکی از عناصر جدید و مهم فرهنگ غربی داشت و در عین حال توجه را به اهمیت فرهنگهای بومی، بهویژه فرهنگهای زادگاهش گواتمالا جلب کرد.
آستوریاس در گواتمالا به دنیا آمد و بزرگ شد، اگرچه بخش مهمی از زندگی بزرگسالی خود را در خارج از کشور گذراند. او ابتدا در دهه ۱۹۲۰ در پاریس زندگی کرد و در آنجا قومشناسی خواند. برخی از محققان او را اولین رماننویس امریکای لاتین میدانند که نشان میدهد چگونه مطالعه انسانشناسی و زبانشناسی میتواند بر نوشتن تأثیر بگذارد. همچنین هنگامی که در پاریس بود با اعضای جنش سوررئالیستی ارتباط برقرار کرد.
یکی از معروفترین رمانهای آستوریاس «آقای رئیسجمهور»، زندگی تحت یک دیکتاتوری بیرحم را توصیف میکند. این رمان بر رماننویسان بعدی امریکای لاتین در آمیختگی رئالیسم و فانتزی تأثیر گذاشت. مخالفت علنی این نویسنده با حکومت دیکتاتوری باعث شد که او بیشتر عمر خود را در تبعید، هم در امریکای جنوبی و هم در اروپا، بگذراند. کتابی که گاهی به عنوان شاهکار این نویسنده توصیف میشود، «مردان ذرت»، دفاع از فرهنگ و آداب و رسوم مایاهاست. آستوریاس دانش گستردهی خود از اعتقادات مایاها را با اعتقادات سیاسی خود ترکیب کرد و آنها را به یک زندگی متعهدانه و همبستگی هدایت کرد. کارهای او اغلب آینهی آرزوهای اجتماعی و اخلاقی مردم گواتمالا شناخته میشود.
پس از چندین دهه تبعید و به حاشیه راندن، آستوریاس سرانجام در دهه ۱۹۶۰ به رسمیت شناخته شد. او در سال ۱۹۶۶ برنده جایزه صلح لنین اتحاد جماهیر شوروی شد. سال بعد، جایزه نوبل ادبیات به او اعطا شد و دومین نویسندهی امریکای لاتین شد این افتخار را دریافت کرد (گابریلا میسترال در سال ۱۹۴۵ برنده آن شده شده بود) آستوریاس آخرین سالهای زندگی خود را در مادرید گذراند. جایی که در ۷۴ سالگی درگذشت. او در گورستان پرلاشز در پاریس به خاک سپرده شده است.
زاده سال ۱۳۲۳ در تهران. لیلی گلستان دخترِ ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز بزرگ کشورمان است. لیلی گلستان از همان دوران کودکی به واسطه پدر، پایش به محافل روشنفکری باز شد و با بسیاری از افراد اهل قلم از نزدیک روبرو شد.
رفتن به فرانسه و تحصیل در مدرسه راهبههای دومینیکن، از جمله مراحل مهم زندگی اوست. نوزده سال بیشتر نداشت که یک روز در پاریس اتفاق جالب برایش رخ داد: “پدرم برای کار استودیویش به پاریس آمد و یک روز به من گفت که امروز با چند فرانسوی قرار ناهار دارد و مرا با خودش برد.
وقتی به رستوران رفتیم پدرم آن دو فرانسوی را به من و من را به آن دو معرفی کرد: دخترم لیلی.موسیو ژان لوک گدار و موسیو فرانسوا تروفو! من بهت زده و حیرت زده زبانم بند آمده بود! لمس فرهنگ فرانسوی از نزدیک در عناوینی که گلستان بعدها برای ترجمه برگزید تاثیر مستقیمی داشت.
اگر شبی از شبهای زمستان مسافری، زندگی در پیش رو، مردی با کبوتر، تیتسوی سبز انگشتی، بیگانه و گزارش یک مرگ تعدای از ترجمههای لیلی گلستان هستند.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک