دست نوشتهاي مرموز به زبان عربي، در قطار بين شهري برلين مونيخ، که به نظر نميرسد مال کسي باشد و در آن هشت بار به شيوهاي متفاوت، داستان زندگي کسي که دست نوشته را يافته و ميخواند، روايت شده است. اين داستان فرار پناهجوي عراقي جواني است که از جنگ و استبداد صدام حسين ميگريزد و سفري غير قانوني به دور نيمي از دنيا را تجربه ميکند. "... روزهاي اول جنگ ايران و عراق بود. هنوز بچه بودم. يک روز چند نفر از اعضاي حزب بعث، پليسها و چند مأمور امنيتي، سليم را به حياط دبستانمان آوردند. آنجا جلوي چشم همهي شاگردها به او شليک کردند، چون..." هندي قلابي: رمان، داستان کوتاه، بيوگرافي و افسانه، همه ادغام شده در يک اثر.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک