کتاب دریانوردی که از چشم دریا افتاد را می
توانید با استفاده از روش های زیر با سایرین به اشتراک بگذارید.
کتاب دریانوردی که از چشم دریا افتاد
دریانوردی که از چشم دریا افتاد
3.5 (4)
کتاب
دریانوردی که از چشم دریا افتاد (آثار شاخص جهان 2)،
اثر
یوکیو میشیما
،
با ترجمه
مریم رضایی
،
در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول
در سال 1403
توسط انتشارات
سنگ
،
به چاپ رسیده است.
این محصول
در قطع و اندازهی رقعی،
در سایت ایده بوک قرار دارد.
مادر نوبورو درِ اتاقش را بست و قفل کرد. اگر همه جا آتش بگیرد، او باید چه کند؟ این را به خودش قول داده بود که اول از همه، او را بیرون ببرد. اگر در چوبی در اثر گرما تاب بر دارد یا سوراخ کلید با رنگ مسدود شود چه؟ از پنجره؟ پایین آن سنگفرش بود و به علاوه ارتفاع طبقه دوم این خانه دراز بی قواره، به طرز ناامید کنندهای زیاد بود. آنها در بالای تپه یادو در یوکوهاما، در خانهای که پدرش ساخته بود، زندگی میکردند. در طول جنگ، خانه توسط نیروهای اشغالگر مصادره شده و در هر اتاق، یک توالت نصب شد. با این که حبس شدن در اتاق در طول شب، چندان باعث ناراحتی او نمیشد، اما برای یک آدم ۱۳ ساله، حقارت بزرگی به حساب میآمد.
گوشه ای از کتاب
پس از اینکه فوساکو به سر کارش رفت، ریوجی هم برای مدت کوتاهی به راکویو رفت و بعد تاکسی گرفت و دوباره از میان خیابانهای خلوت به پارک برگشت، همان جایی که شب قبل با هم بودند. عصر آن روز قرار گذاشته بودند همدیگر را ببینند و هیچ جای دیگری به فکرش نمیرسید که تا آن موقع آنجا بماند.
ظهر بود و پارک خالی بود. آب از آبسردکن سرازیر شده بود و سنگفرش پارک را به رنگ سیاه مات درآورده بود. ملخها روی درخت سرو با صدای گوشخراشی جیرجیر میکردند. بندر از سمت تپه به طرف دریا امتداد یافته بود و انگار کش آمده بود. اما برای ریوجی تمام آن منظره در وقت ظهر یادآور شب گذشته بود.
عصر آن روز را در ذهنش مجسم میکرد، بعد مکث میکرد تا لحظهای را مزهمزه کند و دوباره و دوباره لحظات شب قبل را از خاطر میگذراند. زحمت خشک کردن عرقهای صورتش را به خود نمیداد. همانطور که با حواسپرتی کاغذ سیگاری را که به گوشهی لبش چسبیده بود میکند، در ذهنش مدام به خودش غر میزد، چطور تونستم اینقدر بد حرف بزنم.
نمیتوانست افکارش را دربارهی افتخار و مرگ، آرزوها و سرخوردگیهای انباشته در قلبش و دیگر احساسات تاریکی که در تلاطم اقیانوس گم شده بودند، به زبان بیاورد. هر بار میخواست دربارهی این چیزها حرف بزند، شکست میخورد. اگر زمانهایی وجود داشت که احساس بیارزش بودن میکرد، زمانهایی هم بودند که اتفاقاتی به شگفتی غروبهای خلیج مانیل در درونش شعله میافروختند تا بداند او برگزیده است و از هر آدم دیگری برتر است. اما نمیتوانست از این افکار برای زن حرف بزند. سؤالش را به خاطر آورد؛ چرا تا الان ازدواج نکردی؟ و جواب خودش را با آن لبخند تصنعی به خاطر آورد. پیدا کردن زنی که بخواد همسر یه ملوان بشه آسون نیست.
اما چیزی که در واقع میخواست بگوید این بود: افسرهای دیگه دو سه تا بچه دارن، مدام نامههاشون رو میخونن و به نقاشیهاشون که از خونهها و گلها و خورشید کشیدن، نگاه میکنن. این مردها فرصت زندگیشون رو دور انداختن. دیگه هیچ امیدی بهشون نیست. من هیچوقت همچین کاری نکردم، به جای آن، تمام عمرم فرصت داشتم به خودم به عنوان یه مرد واقعی فکر کنم. اگه راهم درست باشه، یه روز میرسه که شیپورها برای من به صدا درمیآن و از دورترین نقطه صدای بلند افتخار مثل نوری که از لابهلای ابرهای تیره بگذرد، به سمت من میآد و صدام میکنه. اون روز که برسه بهتنهایی از تختم بیرون میآم و آماده میشم. برای همین هیچ وقت ازدواج نکردم. صبر کردم و صبر کردم تا الان که سنم از سی گذشته.
یوکیو میشیما یکی از نویسندگانِ بزرگ ژاپن و به عبارتی بهتر، یکی از نویسندگانِ چیرهدست جهان است. او که نام اصلیاش هیرائوکاکیمی تاکه بود، در سالِ ۱۹۲۵ در خانوادهای به دنیا آمد که مادرش شیزوئه تبارِ ساورائی داشت و پدرش آزوسا کارمندِ رسمیِ دولت و فرزند فرماندارِ پیشینِ کارافوتو بود. وی همواره به نیایِ پدریِ مادرش میبالید و با غرور و افتخار از او یاد میکرد.
یوکیو در کودکی به مدرسهی گاکوشوئین رفت که بیشتر شاگردانِ آن اشرافزاده بودند و از پذیرشِ پسری در میانِ خود که تبار اشرافی نداشت بهشدت پرهیز داشتند. مدیریتِ مدرسه را ژنرال نوگی مارسوکه بر عهده داشت. شیوههای آموزشی و پرورشیِ این مدرسه بیشتر بر پایهی تعلیمِ اصولِ نظامیگری استوار بود و با پسرِ حساس و شاعرپیشهای مثل میشیما مانند غریبهها رفتار میشد.
با این همه، او در سالِ ۱۹۴۴ تحصیلاتش را با درجهی ممتاز و اخذ چنان نمرههای بالایی در این مدرسه به پایان برد که امپراتور هیروهیتو با صدور فرمانِ افتخار و اهدای ساعتی مزین به قابِ نقره همراه توشیحِ تقدیرنامهای او را پُر افتخارترین دانشآموز ژاپن خواند.
سیزده ساله بود که نخستین شعرها و داستانهایش در نشریهی ادبیِ مدرسهی پیرز چاپ شد. نخستین داستانش که موردِ توجه خوانندگان و منتقدان قرار گرفت «بیشهزاری غرقِ شکوفه» نام داشت که نخستینبار در سال ۱۹۴۱ در مجلهی کوچکِ بونگی بونکا به چاپ رسید. این داستان سرشار از تمثیلها، تصاویر و استعارههایی است که در آثارِ بعدیِ نویسنده به گونهای چشمگیر رخ مینماید و پیوسته در نوشتههایش تکرار میشود.
شیوهی نگارش و بیانِ بیشهزاری غرقِ شکوفه نشانگرِ تأثیرِ مشوقان نویسنده در مدرسهی پیرز است که نهتنها زمینهی آشنایی او را با گروه نیهون رومانها (رمانتیکهای ژاپن) فراهم آورد، حتی آشنایی چشماندازهای تازهای پیش روی او گشود. پس از آن به توصیهی سردبیران و ویراستارانِ مجله، نام مستعارِ یوکیو میشیما را برای خود برگزید. این داستان به دلیلِ کمبودِ کاغذ در دوران جنگ دوم، در چهار هزار نسخه به چاپ رسید و تمامِ نسخههای آن در کمتر از یک هفته به فروش رفت. البته در سالهای بعد چندینبار تجدید چاپ شد.
آشناییِ میشیما با این گروه نقطهی عطفی در کار نویسندگیاش به شمار میرود و تأثیر بسیاری بر ذهن و زبانِ او داشت. افراد این گروه را متفکرینی تشکیل میدادند که بر یگانه بودنِ ملت ژاپن، یکتاییِ فرهنگ و بیهمتاییِ تاریخشان اصرار میورزیدند. با این همه گرایش و دلبستگیِ تعصبآلودِ میشیمای جوان به آداب و سنن و آیینهای ژاپن با نوعی وابستگیِ شدید به غرب درآمیخته بود.
میشیما در دورانِ دانشجویی بهشدت تحت تأثیر اندیشههای اسکار وایلد قرار داشت؛ حتی پس از بالا گرفتنِ آتشِ جنگ با انگلیس و امریکا، به خواندنِ برگردانِ ژاپنیِ نوشتههای وایلد و دیگر نویسندگانی پرداخت که منحرف و فاسد معرفی شده بودند.
میشیما با قلم موشکافانه و نگاه تیزبینش و با وسواسی ستودنی، جرئیات زندگی طبقات مختلف جامعه را شرح داده است. درحقیقت در میانِ نویسندگان معاصر، بهندرت میتوان کسی را یافت که با چنین دیدگاه دقیق و گستردهای جامعهی ژاپن و مردم آن را توصیف کرده باشد.
معبد سپیدهدم، حراج، برف بهاری و زوال فرشته از جمله آثار ترجمهشدهی میشیما به زبان فارسی است.
در حال حاضر مطلبی درباره مریم رضایی
در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش
محتوا،
به
مرور،
مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه
به
تعداد
بسیار
زیاد
مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری
زمانبر
خواهد
بود؛
لذا
در
صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه
ارتباط با ما
درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت
قرار
خواهد
گرفت.ضمنا
اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر
خود،
مترجم
هستید
و
تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و
دعوت
کنید،
می
توانید
محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ما
ارسال
نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک