92,500
فصل بیست و یکم //۲۳۰
فصل بیست و دوم / ۲۴۳
فهرست
فصل بیست و سوم / ۲۵۲
فصل بیست و چهارم ۲۶۱
فصل بیست و پنجم / ۲۶۷
فصل بیست و ششم / ۲۷۳
تمجید از رمان های کلی ریمر / ۵
فصل بیست و هفتم / ۲۸۴
درباره ی نویسنده /۹
فصل بیست و هشتم / ۲۹۹
فصل اول / ۱۰
فصل بیست و نهم / ۳۰۷
فصل دوم / ۲۴
فصل سی ام / ۳۱۲
فصل سوم / ۳۵
فصل سی و یکم / ۳۱۹
فصل چهارم ۴۶
فصل سی و دوم / ۳۲۵
فصل پنجم / ۵۴
فصل سی و سوم / ۳۳۰
فصل ششم / ۷۳
فصل سی و چهارم / ۳۴۶
فصل هفتم / ۸۷
فصل سی و پنجم / ۳۶۷
فصل هشتم / ۹۴
فصل سی و ششم / ۳۷۱
فصل نهم / ۱۰۷
فصل سی و هفتم / ۳۷۹
فصل دهم / ۱۱۷
فصل سی و هشتم / ۳۸۵
فصل یازدهم ۱۳۱
فصل سی و نهم / ۳۹۵
فصل دوازدهم ۱۴۱
فصل چهلم / ۹۹۳
فصل سیزدهم / ۱۴۹
فصل چهل و یکم / ۴۰۷
فصل چهاردهم ۱۵۱
فصل چهل و دوم ۴۱۱۷
فصل پانزدهم / ۱۶۷
فصل چهل و سوم / ۴۱۵
فصل شانزدهم / ۱۸۷
فصل چهل و چهار / ۴۱۷
فصل هفدهم / ۲۰۳
فصل چهل و پنجم /۴۲۲
فصل هیجدهم / ۲۱۰
فصل چهل و ششم ۴۲۶
فصل نوزدهم / ۲۱۶
فصل چهل و هفتم / ۴۳۳
فصل بیستم / ۲۲۵
یادداشت نویسنده /۴۳۷
اما این دلیل نمیشد که با ورودم به خانه قرار است با چه چیزی مواجه گردم حالت تهوع گرفته بودم و لحظاتی به چهارچوب در تکیه دادم جرئت گشودن در را نداشتم اگر خانه خالی بود چه میشد؟ یا شایدم بدتر هنوز خانه پر بود به جز اتاقی که مشترکاً با ساموئل و مادر و داویدک و التونو را داشتیم. دستی سنگین روی شانه ام فرود آمد و برگشتم و نگاهی به کایم انداختم که لبخند غم انگیزی به لب داشت. می خوای اول من برم تو ؟
نمی توانستم پیشنهادش را بپذیرم خانواده و هم اتاقی های ما او را نمی شناختند. اگر این مرد غریبه و جوان وارد فضای زندگی ما می شد آنها چه میکردند؟ با وجود این فکر تنهایی رفتن داخل خانه عذاب آور بود و به همین دلیل بعد از اندکی تردید من سری به تأیید جنباندم کایم در را گشود و به محض باز شدن در داویدک را دیدم او را دیدم که کف زمین با جودیت و دختر کوچولوی لاسلو آنا نشسته بود مشغول توپ بازی بودند. از جلوی در به داویدک خیره شدم که به یکباره چشمانم از اشکهای سرازیر نشده تار شد. حتی اگه بقیه هم برن من میتونم به خاطر اونم که شده زنده بمونم.
از آن جایی که داویدک در امان مانده بود میتوانستم با هر چیز دیگری که در آن آپارتمان انتظارم را میکشید رو به رو شوم - شاید به این خاطر که این داویدک بود که به من شجاعت میبخشید چون کایم جلوتر از من وارد خانه شد سرش را برگرداند و پرسید: «میتونم برم خونه؟
در حال حاضر مطلبی درباره کلی ریمر نویسنده یتیم ورشو در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
در حال حاضر مطلبی درباره فرنوش جزینی مترجم کتاب یتیم ورشو در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر خود، مترجم هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک