جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
20,000
بیرون آمدند و با روشنایی روز مواجه شدند گفت: «نگاه کن... بین خورشید چقدر باشکوه می تابه قبل از سکته کردنم این همه زیبایی فقط به چشمم به نور تند و زننده می اومد. »
جیمی و جوجو دانتون در شهرک لوکسی زندگی میکردند که افتخارش داشتن یک زمین گلف بود بر اثر تابش آفتاب چاله چوله هایی در زمین ایجاد شده بود و آبی که در آنها جمع میشد به زمین گلف نمایی خال مخالی میداد. یک چمنزار شیک و زیبا که به سبک مستعمرات اسپانیا با صندوق پستهایی به شکل گاو دریایی و به نحوی سالمند پسند تزئین شده بود. خانم زیگر من که تسلیم اصرارهای آرتی شده بود در ماشین منتظر شد تا همسایه شلش جلوی عمارتی پر زرق و برق پیاده شود و چمنزار انبوه جلوی آن را لنگ لنگان طی کند. هنوز پنج دقیقه نگذشته بود که آرتی در ساختمان را با عجله پشت سرش بست و به طرف ماشین برگشت. گفت: «جوجو لو دادمون خانم زیگر من همیشه زن فضولی بود. باید سریع بریم سمت شرق طرف پرونتو ظاهراً همشون با هم تو یه واحد آپارتمان زندگی میکنند.
حتی فکر کردن بهش قلبمو به درد می آره.» راجع به کی داری حرف میزنی آقای گرویز؟ راجع به اون زن جوونی که زندگیم رو نجات داد. بگذار به خبری بهت بدم آقای گرویز من اون زنی هستم که... خواهش میکنم خانم زیگر من جوجو دانتون برای دستگیری کسی که برام خیلی عزیزه پلیس خبر کرده نباید وقت رو تلف کنیم لطفاً ماشین رو روشن کن بریم طرف شرق»
جاشوا فریس متولد ۱۹۷۴ فارغ التحصیل رشته های فلسفه و هنر
از مطرح ترین نویسندگان حال حاضر آمریکاست. رمانهای او همگی مورد توجه خوانندگان و منتقدان قرار گرفته و به همین علت از او به عنوان آینده ادبیات انگلیسی یاد می شود. دو رمان مطرح او و بی نام و دوباره بیدار شدن در زمان مناسب بیش از سایر آثارش مورد اقبال و توجه خوانندگان قرار گرفته است. فریس برنده جایزه پن بنیاد همینگوی و نامزد جایزه ادبی بوکر است.
کتاب حاضر مجموعه ۹ داستان به قلم فریس است که پیش تر در مجلات معتبری چون نیویورکر چاپ شده اند. داستانهای این مجموعه داستان آدم هاست در جست و جوی زندگی عشق و معنا آدمهایی درست مثل خود ما معمولی و درست مثل خود ما خارق العاده
تلگرام
واتساپ
کپی لینک