کتاب مطالعات فرهنگی نشر مطالعات فرهنگی

فصل ۶
ورود پسامدرنیسم
افزایش کتاب‌هایی با موضوع پسامدرنیسم تنها یک مد آکادمیک نیست، بلکه پاسخی معنادار به تغییرات بنیادی در سازمان و وضعیت جهان اجتماعی ما است. به‌بیان‌دیگر، این بحث‌ها زمینه‌هایی مادی دارد موجب می‌شود، جدی گرفته شوند.
اغلب کارهای نظری اولیه درباره پسامدرنیسم را نویسندگانی خلق کرده‌اند که نسبت مستقیمی با مطالعات فرهنگی به‌عنوان «رشته» نداشته‌اند. با وجود این، بحث‌ها و نقشه‌های مفهومی‌ای که در قالب پسامدرنیسم توسعه پیدا کردند در مطالعات فرهنگی پخش شدند. این مباحث، بستری را شکل می‌دهند که در آن مطالعات فرهنگی معاصر در حال رشد بوده است و به میدان‌های پژوهش‌های مطالعات فرهنگی رسوخ می‌کند (فصل‌های 14-7).
تأثير پسامدرنیسم بر مطالعات فرهنگی، بر گسست حتمی مطالعات فرهنگی از میراث مارکسیستی‌اش تأکید دارد.

تعریف اصطلاحات
نظریه پسامدرن، بیرون از مفاهیم مرتبط با مدرنیته و مدرنیسم معنای چندانی ندارد. متأسفانه، درباره اینکه مفاهیم مربوطه چه معنایی دارند، توافقی وجود ندارد. در اینجا در راستای هدف ما:
مدرنیته و پسامدرنیته اصطلاحاتی هستند که به پیکربندی‌های تاریخی و جامعه‌شناختی اشاره دارند. مدرنیسم و پسامدرنیسم مفاهیمی فرهنگی و معرفت‌شناسانه هستند.
به‌طور خاص، مفاهیم مدرنیسم و پسامدرنیسم به موارد زیر مربوط می‌شوند:
• به‌صورت بندی‌ها و تجربه فرهنگی مربوط می‌شوند. برای مثال مدرنیسم به‌مثابه تجربه فرهنگی از مدرنیته و پسامدرنیسم به‌مثابه حساسیتی فرهنگی با مدرنیته متأخر و پسامدرنیته مرتبط است.
• به سبک‌ها و جنبش‌های هنری و معماری یعنی مدرنیسم به‌مثابه سبک معماری (له کوربوزیه) یا نویسندگی (جویس، کافکا، برشت) و پسامدرنیسم در فیلم (مخمل آبی، تیغه سوار)، عکاسی (سیندی شرمن) یا رمان (ای. ال. دکتروف) مربوط می‌شوند.
به مجموعه‌ای از ملاحظات و مواضع فلسفی و معرفت‌شناسانه، یعنی و فکر کردن درباره ویژگی دانش و حقیقت مربوط می‌شوند. مدریسم با فلسفه روشنگری روسو و بیکن و نیز با نظریه اقتصادی -اجتماعی مارکس، ویر هابرماس و دیگران مرتبط است. پسامدرنیسم در فلسفه با اندیشمندان متنوعی همچون ليونار، بودریار، فوکو، روزنی فر باومن مرتبط شده است که البته همه این افراد این توصیف را نمی‌پذیرد. به بیانی گسترده، اندیشه روشنگری به دنبال حقایق جهان‌شمول است، درحالی‌که پسامدرنیسم به خاص بودگی اجتماعی- تاریخی و زبانی «حقیقت» اشاره می‌کند.
نهادهای مدرنیته
مدرنیته دوره‌ای تاریخی است که پس از قرون‌وسطی می‌آید و نظمی پساسنتی است که با تغییر، نوآوری و پویایی مشخص می‌شود. دست‌کم در توضیح گیدنز (۱۹۹۰) نهادهای مدرنیته را می‌توان شامل موارد زیر دانست:
صنعت‌گرایی (تغییر طبیعت: گسترش محیط مصنوع)؛
• نظارت (کنترل اطلاعات و نظارت اجتماعی):
• سرمایه‌داری (انباشت سرمایه در بازارهای تولید و کار رقابتی)؛
• قدرت نظامی( کنترل ابزارهای خشونت از طریق صنعتی شدن جنگ).
- نهادهای مدرنیته که در بالا نام‌ برده شدند را در نظر بگیرید.
۔ مثال‌های معانی از هر یک از آن‌ها ارائه کنید.
انقلاب صنعتی
انقلاب صنعتی در بریتانیا جامعه‌ای پیشاصنعتی با تولید پایین و نرخ رشد صفر را به جامعه‌ای یا تولید بالا و رشد زیاد تغییر داد. بین سال های 1780 و 1840 اقتصاد بریتانیا به طرز معناداری تغییر کرد.

مطالعات فرهنگی، به‌مثابه دانشی میان‌رشته‌ای یا فرارشته ای، قلمرویی متکثر از دیدگاه‌های در حال کشمکش است که از طریق نظریه‌پردازی درصدد دخالت در سیاست فرهنگی هستند.
مطالعات فرهنگی، فرهنگ را به‌مثابه عملکردهای معنادار بازنمایی در بستر قدرت اجتماعی موردبررسی قرار می‌دهد و شامل گستره وسیعی از نظریه‌ها است و با مفاهیمی کلیدی مانند فرهنگ، عملکردهای معنا بخش، بازنمایی، گفتمان، قدرت، مفصل‌بندی، متون، خوانندگان و مصرف ارتباط دارد.